چالش های نسب جنین های آزمایشگاهی و قانون آن
ارائه دهنده: آقای دکتر سید طه مرقاتی
دبیر علمی: دکترمحمد مهدی مقدادی
بنده در مجتمع های مختلف فقهی حضور یافتم و علاقه مند بودم که بیشتر سوالی را مطرح کنم و از نظر دوستان استفاده کنم که این مشکلاتی که وجود دارد چه راه کارهایی به نظر دوستان و اساتید می رسد. برای موضوع شناسی مستحضر هستید که قانون مصوب سال 1382 و آیین نامه مصوب سال 1383 اهدا و انتقال جنین را در شرایط خاصی جایز شمرده است. اگر یک سال زوجین آمیزش داشته باشند و کودکی متولد نشود می توانند رجوع کنند به دریافت جنین از مرکز پزشکی که زوجین دیگری برای درمان مراجعه کردن و جنین های اضافی خودشان را در آن مرکز اجازه دادند به زوجین دیگری منتقل شود. این قانون وجود دارد در این قانون بحث محرمانگی در آیین نامه پیش بینی شده که دهندگان و گیرندگان نسبت به هم باید ناشناس باقی بمانند.
فلسفه آن این بود که مشکلات جقوقی پیش نیاید و اهدای نسب مشکل نشود. سوالی که مطرح میکنم این است که کودکانی متولد میشوند از جهت ژنتیکی وابسته به دهندگان جنین هستند از نظر فیزیولوژیکی در رحم خانمی که شوهرش فاقد جنین بارور است رشد می یابد از جهت ژنتیکی هیچ وابستگی به گیرندگان ندارد. سوال این است از نظر نسب شرعی که زیرساخت این است مسئله ارث چه خواهد شد؟ اگر پاسخ این است که از جهت بیولوژیکی وابسته به دهنده گان است و از آنها باید ارث ببرند طبیعتاً این قابل اجرا نخواهد بود زیرا اینها ناشناس هستند و قانونگذار خواسته ناشناس بمانند. اگر بگویم از گیرندگان ارث می برد با این روش که بین ژنتیک و ارث ملازمه ایجاد کنیم این مسئله لاینحل باقی خواهد ماند. از نظر نسب شرعی نمی شود بگویم این پدر و مادر از آنها ارث می برد.
ما باید بگوییم این فرزندان جزء وراث این پدر و مادر ژنتیکی هستند. این اصل موضوعی که ما با آن فرمانی که ارث طبیعی کودکان را با اثبات نسب شرعی برقرار می کنیم قابل حل نخواهد بود. سوال این است که چه راهی وجود دارد. این گیرندگان وصیت کنند از ثلث یا بیمه عمر انجام شود. بحث ما در مورد نسب است. آیا فقه ما این قابلیت را دارد که فقه ما یک موضوع را با نگاه علمی جدید واکاوی کند و نسب حکمی و اجتماعی را برای این کودکان برقرار کند یا نه. این نکته اول برای طرح موضوع بود.
از مقدمات می گذریم دو گروه چالش اینجا داریم. یک چالش فرهنگی و یک چالش حقوقی در فرهنگ ایرانی اسلامی زندگی می کنیم فرزندی متولد می شود که باید نطفه از پدر و تخمک از مادر و رشد در رحم مادر این حالت طبیعی است. آیا می توانیم بگوییم چون این غیر طبیعی است بگوییم این فرزندی که اینجا متولد شده است در خانواده گیرنده بگوییم این وابسته به پدر و مادر گیرنده نیست. یک نمونه ای را عرض کنم که می خواهیم جوری رابطه ملازمه ای که بین ژنتیک و ارث وجود دارد با این حدیث پیامبر محل خدشه قرار بدهم.
اگر در اثر تجاوز به عنف یا رابطه شبهه ارتباطی بین مرد اجنبی و خانمی اتفاق بیفتد «الولد للفراش و للعاهر الحجر». آیا این حدیث که پیامبر فرموده است می توانیم بگوییم با آزمایش پزشکی دنبال این باشیم که ژنتیک به واطی شبهه می رسد با به پدر این خانواده. برای اینکه این چهارچوب خانواده را حفظ کنیم و او را در درون خانواده حرمتش را حفظ کنیم. این توجه به فرهنگی و روح و روان گیرندگان جنین نیست که بگوییم این فرزند از مرد دیگری است. این یک نکته که ما می توانیم این حدیث را با واکاوی چون اماره ای هست که مورد دقت اساتید قرار بگیرد.
این بحث چالش های فرهنگی یکی این مسئله است. اگر اطلاعات کودک اهدایی را کسی اهدا کند باید حق سلامت روحی این جنین محفوظ شود. اگر به پدر و مادر ژنتیکی بخواهند کودک را از زوجین بگیریم و به آزمایشگاه مراجعه کنند و بگویم این کودک متعلق به آنهاست کودکی متولد شده و رشد کرده است با یک آزمایش بخواهیم این کودک را از یک خانواده بگیریم و به دیگری بدهیم این چالش های فرهنگی است که باید مد نظر قرار بدهند.
بخش بعدی چالش های حقوقی است مهم ترین چالش بحث اثبات نسب است بحث ارث این کودکان است که کودکی متولد شده است چه تفاوتی با سایر کودکان دارد جه کاری می توانیم برای حل مشکل حقوقی اینها بکنیم آیا می توانیم به پدر و مادری که او را رشد دادند بگوییم هیچ حقی نداری؟ یا به پدر و مادر اصلی او بگوییم هیچ حق مالی ندارند؟
اروپایی ها برای حل این مسئله در سال 1987 قانونی در بریتانیا تصویب کردن به نام به رسمیت شناختن والدین حکمی. آنها می گویند نسب یک امر اعتباری است. ما هم می گوییم یک امر عرفی است. آنها با این بیان می گویند که در حقیقت نسب را نباید مستقمیاً به یک امر طبیعی وابسته بدانیم. در لمعه می گویند نسب یک اتصالی است که به صورت طولی و عرضی با پدر و مادرش پیدا می کند. عرفاً وابسته به پدر و مادر بدانیم و جهتش هم شرعی باشد برای خروج زنا. در ماده 28 قانون بریتانیا گفتند کسانی که وظیفه پدر و مادری به آنها گذاشته نمی شود هیچ دخالتی در این فرزند نخواهند داشت. تمام وظایف و حتی نسب را به پدر و مادر گیرنده قرار دادند که مسائل حقوقی پیش نیاید.
بقیه کشورها هم مبتلا به این هستند و دارند فکر می کنند در این زمینه اظهار نظر کردند. آیا امکان دارد مفهوم نسب که مترادف ژنتیک واحد است توسعه بدهیم. در قانون نسبت تعریف مشخصی نشده است و به عرف واگذار کردند. تعاریف اجمالی در لمعه وجود دارد. پدر و مادر نسبی و اعتباری این فرزندان بدانیم وجود دارد شاهد فقهی هم هست. یک فتوا هم بدهیم. آیت الله حکیم یک فتوایی دارند که این فرزند را از پدر منفک کنیم. می گوید اگر زوجه ای اسپرم مرد بیگانه را به رحمش منتقل کند به گناه مبتلا شده ولی به پدر ملحق نمی شود.
در ادله آمده در نسب کودک، پدر صاحب نطفه و مادر صاحب تخمک و رحم این سه فاکتور کنار هم قرار می گیرد و زنا هم که مانع است، از بین می رود، این نسب به وجود می آید. موقعی که یکی از این ها را دستکاری کنیم نمی توانیم بگوییم نسب شرعی از این طریق ایجاد می شود.
یکی به قاعده لاضرر اشاره کردم که اگر این کودک از نظر حقوقی به مشکل بخورد آیا این حکم ضرری نخواهد بود؟ بعد به قاعده مصلحت استناد کردم که طبیعتاً باید به طرف احکام حکومتی برویم که حکومت اسلامی انتقال جنین را جایز می شمارد. باید راهکارهای آن را هم ایجاد کند. موقعی که حکم حکومتی شد ادعا نداریم که حکم شرعی است و مخالف شرع می تواند نباشد. طبق قاعده لاضرر و مصلحت باید از همه ظرفیتها استفاده کرد که بنیان خانواده ای که با تولد کودک شکل گرفته منحل نشود.