سایت مرکز فقهی

به مناسبت ایام ولادت امام رضا علیه السلام از سوی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(ع)

نشست علمی با حضور

 حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی نهاوندی

 مدیر گروه پژوهشی فقه ارتباطات، هنر و رسانه مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام قم

با عنوان: فقه راهبردی، موقعیت‌شناسی و امنیت اجتماعی

در مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد علیه السلام(خیرات خان) برگزار شد.

گزارش نشست:

أَعُوذُ بِاالله مِنَ الشّیطانِ االرَّجیم، بِسْمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرّحیم، الحَمْدُلِلّهِ رَبّ العَالَمین وَصَلَّى اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَّمَّدٍ وآلِهِ الطَّاهِرِین، اللّهُمَّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْدائهُمْ.

بحث را با حدیثی از حضرت رضا(ع) آغاز می‌کنم که به فلسفه احکام و علل الشرایع مربوط است.

 

 جوابیه محمد بن سنان

الإمامُ الرِّضا عليه السلام ـ مِمّا كَتَبَ في جَوابِ مَسائلِ محمّدِ بنِ سِنانٍ ـ : و حُرِّمَ النَّظَرُ إلى شُعورِ النِّساءِ المَحجوباتِ بالأزواجِ و إلى غَيرِهِنَّ مِن النِّساءِ ؛ لِما فيهِ مِن تَهييجِ الرِّجالِ ، و ما يَدعو التَّهييجُ إلَيهِ مِن الفَسادِ و الدُّخولِ فيما لا يَحِلُّ و لا يَجمُلُ ، و كذلكَ ما أشبَهَ الشُّعورَ ، إلاّ الّذي قالَ اللّه ُ تعالى : «و القَـواعِدُ مِـن النِّسـاءِ الـلاتي لا يَـرجُونَ نِكاحا ···» .[النور : 60 .]··· فلا بأسَ بالنَّظَرِ إلى شُعورِ مِثلِهِنَّ .[عيون أخبار الرِّضا : 2 / 97 / 1.][1]

این حدیث در جوابیه مسائل محمد بن سنان است که توسط ابن شاذان نقل شده است، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام تحریم نگاه به موی زنان نامحرم را اولا به تهییج رجال و در ادامه به احتمال فساد اجتماعی و ارتکاب اعمال ناشایست تعلیل کرده‌اند که متضمن تاکید بر ارتباط مسئله حجاب و امنیت اجتماعی است. از رهگذر ارجاع به فلسفه حکم و بیان علت تحریم نگاه در این فقره از روایت و یا توجهات و اشارات متعددی که در سایر روایات به علل الشرایع وجود دارد، زمینه مناسبی برای طرح دو سوال به وجود می‌آید که در آغاز بحث ما مغتنم است. لذا مباحثی ضمن سه مقدمه مهم و یک تحلیل تقدیم خواهم کرد.

مقدمه اول

با توجه به رابطه ای که حضرت رضا ع در این روایت بین نگاه به نامحرم، حجاب و امنیت اجتماعی تبیین نمودند، این سوال مطرح میشود که اهل بیت عصمت و طهارت ع، فلسفه احکام یا علل شرایع را اولا چرا و ثانیا برای چه کسانی مطرح کرده‌اند؟

معتقدم با بررسی دقیق تاریخی، هم در آنچه که صدیقه طاهره در طلیعه خطبه فدک درباره فلسفه احکام بیان فرموده اند، که در تخاطب با جریان حاکم و متولیان دستگاه افتا و مراجع اخذ بوده ‌است، هم در امثال روایت حاضر که حضرت رضا(ع) در تخاطب با خواص اصحاب و مشهورین به افتا و فقاهت مانند محمد بن سنان بیان فرموده‌اند.[2] اگر بررسی دقیقی انجام شود عمده این موارد در موقعیت حساس و در جایی بوده است که دستگاه فقاهت و جریان اجتهادی یا دچار اشتباهات محاسباتی شده است یا در معرض خطا قرار داشته است. والا در این موارد نیز اهل بیت(ع) میتوانستند با تکیه بر تعبد تنها به بیان احکام اکتفا کنند، چنان که در بسیاری از موارد این‌گونه است.

بیان فلسفه احکام و علل شرایع در این موقعیت‌ها به خاطر خطای محاسباتی و اشتباهات راهبردی دستگاه فقاهت بوده است. در چنین موقعیتی فلسفه احکام با هدف تنظیم جریان اجتهادی و به مثابه یک میزان برای جهت‌دهی کلان مسیر فقاهت لازم است که باید از منظر فقه راهبردی مورد توجه قرارگیرد.

موقعیت خاص دوران امام رضا علیه السلام

 در دوران علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه السلام نیز همانند دوره نخستین، به واسطه شخصیت علمی و منحصربه فرد مامون عباسی از یک سو و مجموعه اقدامات و کنش‌های جریان‌های علمی نزدیک به حاکمیت در قامت یک نهضت علمی ترجمه از سوی دیگر در حال شکل‌گیری بود؛ منظومه فهم دینی مردم در معرض تغییر و تهدید قرار گرفته بود. در چنین موقعیتی اشتباه محاسباتی مسلمانان در تبیین و پذیرش ثمرات و محصولات دستگاه فقاهت، زمینه شکل‌گیری چالش‌های جدی معرفتی را در پیش روی جریان اجتهادی عصر حاضر ایجاد می‌کرد. اینجاست که حضرت با ورود به تعلیل و تبیین فلسفه احکام برای فقهای اصحاب، ضمن بیان نکاتی که راهگشا و کارگشاست تلویحا نسبت به تهدیدات و آسیب‌های بالفعل و بالقوه هشدار میدهند.

مقدمه دوم

با محوریت یافتن جامعه شناسی در غرب، در فضای علوم مدرن هرگونه نظام سازی، کنش اجتماعی و جامعه سازی بر یافته‌های این دانش متوقف شده است. معادل این دانش در منظومه علم دینی، دانش فقه است. امروزه الگوی تحول و الگوهای تغییر و هنجارسازی ما کاملا مبتنی بر فقه و دستگاه اجتهادی ماست،  این فقه است که از رهگذر بایدها و نبایدها، هنجار و فرهنگ جامعه و نیز پسندها و ناپسندهای جامعه را می‌سازد. بایدها و نبایدهایی که لازم است در راستای نظام از سطح دانش به متن جامعه امتداد پیداکنند. همان‌گونه که نظامات اجتماعی غرب در دانش جامعه شناسی تولید می‌شود، در جامعه اسلامی نیز این فقه است که  متولی جامعه سازی و ساخت نظامات اجتماعی است پس اساسا جوهره ذاتی فقه نظام سازی بر اساس دستورات الهی است.

با این حال امروزه این نظام هنجارساز در متن خود نیازمند بازسازی و ارتقا سطح و مقیاس است. ما در الگو‌ی تحول نظامات اجتماعی و جامعه‌سازی خود به یک تحول جدی نیاز داریم که الگوهای تغییر و تحول و جامعه‌‌سازی ما همگی مبتنی بر فقه‌اند. پس این تحول باید در ساحت فقه صورت پذیرد. دانش فقه با ارتقا از سطح خرد به سطح کلان و تحول فقه بسیط به فقه‌ راهبردی، می‌تواند این تغییر را رقم بزند. یک تحول خاص، در یک مقیاس کلان، میتواند کارآمدی و بازدهی حداکثری فرآیند نظامات فقهی را تضمین کند. ارتقا فقه موجود به فقه راهبردی همان تحول خاصی است که از آن صحبت می‌کنیم.

فقه راهبردی

فقه، براساس مشهورترین تعاریف، علم استنباط احکام از روی دلایل و منابع فقهی است، لیکن برای تحقق احکام دستوری دین و نیز جهت آن که احکام در شرایط متنوع اجتماعی و تاریخی قابل اجرا و دوام‌آور و انعطاف پذیر باشند؛ دلایل به تنهایی کافی نیست و بیان علت احکام و روش اجرای آن‌ها نیز حائز اهمیت فراوان است که منجر به اتخاذ راهبردهای ایجابی و سلبی در سیاست‌گذاری مبتنی بر استنباط فقهی می‌شود. فقه راهبردی علاوه بر آن که به استنباط فنی و اجتهاد جواهری حساسیت نشان می‌دهد به قالب‌ها و شیوه‌های اجرا نیز حساس است و آثار مترتب بر ساختارها را تحلیل می‌کند، و نسبت به روند تحولات داوری کرده و فقه را به بُعد رفتاری مکلف فردی محدود نمی‌سازد.

معتقدم شناخت علل شرایع و فلسفه احکام، بزرگترین دارایی فقیه در فقه راهبردی است.

در فقه راهبردی سه عنصر کلیدی وجود دارد:

  1. تغییر مقیاس از خرد به کلان: در بسیاری از مسائل اجتماعی، ورود بیش از حد در جزئیات باعث خواهد شد عوامل و علل اصلی بسیار پیچیده به نظر رسد و امکان حل آن از بین برود؛ در حالی‌که با نگاه راهبردی و کلان می‌توان عوامل اصلی پدیده را شناسایی و برای حل آن چاره‌اندیشی کرد.
  2. موقعیت‌شناسی: از مهمترین ویژگی‌هایی که در فقه راهبردی وجود دارد، توجه به شرایط و ملاحظات پیرامونی است. یک فقیه نمی‌تواند بدون داشتنِ تحلیل درستی از محیط پیرامونی خود، راهبردهای مؤثری در نظر اجتهادی خود اتخاذ نماید.
  3. امتدادبخشی اجتماعی فقه: تحقق فقه در ابعاد فردی و اجتماعی از اهداف این رویکرد است.

در حوزه استراتژی و راهبردسازی برای رسیدن به اهداف پیشبینی شده باید در کنار شناخت توانائی ها و منابع خود از شرایط و موقعیت موجود نیز درک کاملی داشت. برای این منظور لازم است در یک ماتریس چهارضلعی ابتدا دو مولفه کلیدی نقاط قوت (Strengths) و نقاط ضعف (Weaknesses) که ناظر به درون سازمان است، سپس دو مولفه کلیدی دیگر، فرصت‌ها (Opportunities) و تهدیدها (Threats) که ناظر به بیرون سازمان است، به عنوان ۴ بعد اصلی و پیش از هر اقدامی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. یعنی لازم است فقیه از رهگذر بررسی نقاط ضعف و قوت داخلی سپس بررسی فرصت‌ها و ‌تهدیدهای بیرونی، موقعیتشناسی کند. سپس با توجه به یافته‌ها و داده‌های موجود راهبرد مناسب با موقعیت موجود انتخاب شود.

به عنوان نمونه در موقعیت تهدید‌آمیز که مقارن با نقاط ضعف خرد و کلان است، برخلاف موقعیتی که کفه ترازو را به نفع نقاط قوت و فرصت‌ها سنگین می‌کند، فقیه باید راهبردی اتخاذ کند که هم مقاومتی و هم قدرت‌افزا باشد. با اشارات و توجهاتی که در علل الشرائع و روایات بیانگر فلسفه احکام وجود دارد، باید به سمت ایجاد یک فقه راهبردی حرکت کرد. در موقعیت تهدیدات اجتماعی، تربیتی باید راهبردی اتخاذ شود که قدرت‌افزا باشد، لذا در کنش‌هایمان به هیچ وجه نباید از جریان فقاهت خرّاطی کنیم. در این موقعیت باید از راهبردهای قدرت‌زا استفاده کرد. در برد و باخت‌های سیاسی و تعارضات اجتماعی همانند آنچه سال گذشته در کشور اتفاق افتاد، نباید از جریان شرع و فقاهت عقب‌نشینی کرد. این که به میزان تهدیدات اجتماعی دین را خراطی کنیم و اسمش را هم عقب‌نشینی تاکتیکی بگذاریم یک اشتباه محاسباتی و خطای راهبردی است. تغییر مقیاس جرم‌انگاری و حقوق کیفری به مقیاس خطاانگاری در حقوق مدنی راه حل مناسبی نیست. چرا که جریان هنجارساز اجتماعی، خود فقه است. با این حال عقب‌نشینی می‌کنیم و حتی نمی‌دانیم تا کجا باید عقب‌نشینی کنیم. نسبت به مقوله حجاب فارغ از حوزه اجرا، ابتدا از جرم‌انگاری به خطاانگاری، سپس از حوزه حقوق کیفری و جزایی به حوزه حقوق مدنی و در نهایت وضع جریمه تنزل می‌کنیم و حتی نمی‌دانیم پس از حجاب، پروژه بعدی چیست!

در فقه راهبردی فقیه باید موقعیت شناسی کند، جریان فقاهت نباید اسیر تحولات اجتماعی خودی و بیگانه و دستخوش تغییرات تحمیلی شود. فقه راهبردی پس از موقعیت شناسی، مسیر حرکت جریان فقاهت و اجتهاد را از بالا و در سطح کلان مدیریت می‌کند سپس راهبرد مناسب را در اختیار فقه قرار‌می‌دهد. در غیر این صورت فقه دستخوش جهت‌دهی سایر نظامات و الگو‌ها خواهد شد و دیگران برایش نسخه پیچی خواهند کرد.

فقه راهبردی فقه نظام نیست، بلکه به یک لحاظ متاخر از آن است، پس از هنجارسازی و ساخت نظامات اجتماعی در فقه، فقه راهبردی به کمک جریان فقاهت خواهد آمد و موقعیت را از بالا به پایین مدیریت خواهد کرد. جهت گیری‌های کلان و راهبری کردن موقعیت، فقه راهبردی است. هم دستور مقاومت می‌دهد و هم دستور حرکت رو به جلو. همانند مدیریت حضرت امام ره در جریان اتفاقات خونین مکه که منجر به تعطیلی چند ساله این واجب الهی بود. فقه راهبردی به این معنا شاید معادل فقه حکومتی باشد.

پس تا اینجا مطرح شد که با ظرفیتی که در علل الشرایع و فلسفه احکام برای رفع و دفع خطای محاسباتی دستگاه فقاهت وجود دارد، ارتقا فقه رایج به فقه راهبردی لازم و ضروری است.

مقدمه سوم: مناسبات نظام ارتباطات و نهاد رسانه

بحث دیگری که حائز اهمیت و در این جا قابل طرح است بحث مناسبات نظام ارتباطات و رسانه با نظامات اجتماعی است. نظام ارتباطات و رسانه ای که ما داریم و نظامات اجتماعی ما، که برخواسته از اندیشه‌ها و هنجارهای دینی و شرعی ماست، باید ارتباط وثیقی با یکدیگر داشته باشند. این دو سویه نظام ارتباطات و نظامات اجتماعی باید به یکدیگر نزدیک شوند. حال قدری درباره موقعیت شناسی مناسبات این دو نظام با یکدیگر گفتگو میکنیم..

در باب مناسبات نظام ارتباطات و نظامات اجتماعی از نگاه فقه راهبردی، لازم است حداقل دو موقعیت شناسی در مقیاس کلان صورت پذیرد. این دو موقعیت در اتصال و نزدیک سازی نظام ارتباطات و نظامات اجتماعی و همچنین در کنش های جریان فقاهت و اجتهاد باید شناسایی و لحاظ شوند.

موقعیت شناسی نظام ارتباطات و رسانه

اعتقاد بنده این است که رسانه های امروز ما، یک نهاد اجتماعی است. امروزه خود رسانه‌های ارتباط جمعی نه تنها به عنوان یک ابزار بلکه در قامت یک نهاد اجتماعی مطرح اند. البته نظرات متفاوتی در این باره وجود دارد. به عنوان نمونه مک لوهان[3] قائل به این است که رسانه اصلا ابزار نیست، اگر هم به عنوان ابزار انتقال پیام از آن یاد می‌شود، در ذات خودش یک پیام و یک نهاد اجتماعی است و یک ویژگی جمعی نهادی دارد.

هارولد دوایت لاسوِل[4] کسی که نخستین مدل پایه‌ای ارتباطات جمعی را مبتنی بر 5 عنصر اصلی طراحی کرده است، تحقیقاتی دارد با موضوع کارکرد‌های رسانه. وی در سال 1968 در ضمن مقاله‌ای تحت عنوان «ساخت و کارکرد ارتباطات در جامعه» برای پیام سه نقش و کارکرد را تعریف کرده است. یعنی پیامی که در نظام ارتباطی با هدف اثرگذاری رو مخاطب شکل می‌گیرد بعد ما باید بازخوانی کنیم که این پیام با چه هدفی و چه رسالتی پیش رفته است و چه کارکردی داشته است. سه کارکرد ارتباطات از دیدگاه لاسول عبارت است از

  1. نقش نظارت بر محیط (نقش خبری)
  2. ایجاد و توسعه همبستگی‌های اجتماعی افراد (نقش تفسیر و راهنمایی)
  3. کارکرد سوم که از همه مهم‌تر است انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر (نقش آموزشی)

یعنی رسانه در حیطه نسل‌سازی و تربیت، نقش تصدی‌گری دارد. رسانهها نقش بی‌بدیلی در جامعه‌سازی دارند و یکی از عناصر نهادی اجتماع‌اند. رسانه ارتباط جمعی نه تنها یک نهاد اجتماعی خنثی بلکه یک نهاد اجتماعی ایدئولوژیک است، دلایلی هم دارد، چون فرهنگ‌ساز است هنجار‌ساز است، چون پسند و ناپسند جامعه را شکل می‌دهند و ...

پس اولا رسانه‌ها یک نقش بی‌بدیل در جامعه‌سازی دارند. و این یک موقعیت جدیدی است که پیش از این با آن مواجه نبودیم، دستگاه فقاهت در شاخصه‌ها و مولفه‌های جریان اجتهادی خود باید این رسانه‌ها و موقعیت جدیدی که در متن آن قرار داریم را در مقام اجتهاد و افتاء لحاظ کند. امروزه کانون‌های تاثیرگذار در جامعه صرفا به نهادها و کانون‌ها و ساختارهای سخت یا سنتی اجتماعی مثل خانواده مثل دانشگاه و... خلاصه نمی‌شود. بلکه کانون‌های قدرتمند دیگری در عرصه جامعه به نام رسانه و ارتباطات در حال کنشگری‌ و قدرت‌نمایی‌اند. پس نکته اول اینکه این موقعیت جدید باید فهم شود و در جریان فقاهت مورد نظر قرار بگیرد.

موقعیت شناسی نسل مدیا

نکته دوم این است که علاوه بر موقعیت‌شناسی نظام ارتباطات در جامعه، نسل امروزین جامعه ما هم به عنوان نسلی که فاصله و تمایز جدی با گذشتگان خود دارد؛ باید فهم شود. نسل امروز ما نسل مدیا است. باید موقعیت‌شناسی این نسل در جریان اجتهاد فقهی لحاظ شود. یعنی انسان امروز محصول جامعه مدرن است چنان که رسانه محصول مدرنیته است. جامعه ما از دهه ۷۰ به بعد نسل به نسل به سمت ویژگی‌های نسلی جدیدی سوق پیدا کرده است. این نسل ویژگی‌هایی دارد که آن را تبدیل به نسل مدیا و رسانه‌زده کرده است.

سوژگی انسان مدیا

انسان نسل رسانه فردگرا شده است. نسل قبل همه چیز را در ارتباطات گروهی، خانواده و خویشاوندان خود و... می‌دید اما این نسل هویت خودش را در بازنمایی رسانه‌ها دنبال می‌کند. این نسلی که به وجود آمده است فضای تخاطبش با ما و عقبه نسلی خودش بسیار متفاوت است. این یعنی ما با سوژگی انسان مدیا مواجه هستیم. سوژگی انسان مدیا یعنی انسان بدون موضع قاطع، انسان لذت گرا، یعنی انسان با هویت‌های سیال. این سوژگی انسان مدیا نسلی را ساخته است که به دنبال تبرج است. جلوه‌گری برای او نهادینه شده است. رسما به دنبال تجسس است؛ به دنبال تکشّف است. نسل مدیا انسانی ساخته است که می‌خواهد همه چیز را برملا کند.

 

تغییر نظام اخذ

ما با نسلی رو به رو هستیم که در لحظه تصمیماتش عوض می‌شود. به راحتی مرزهای ارزشی و هنجاری‌اش قابل جابه‌جایی است. این نسل از کجا این‌ها را گرفته است؟ چه نهادی برای او مرجعیت دارد؟ این نسل تربیت شده چه کانون‌های فکری و فرهنگی است؟

همه انسان‌ها بر اساس نظام تمایلات و تعاملات خود زندگی می‌کنند. این نظام تمایلات و تعاملات در نسل مدیا به سرعت در حال تغییر و تحول است. این جریان ارزشی از تمایلات و تعاملات دارد به سمتی می‌رود که ما مواجه می‌شویم با تحولات نوع پوشش و حجاب در جامعه. منشا این تحولات کجاست؟ آبشخور نظام هنجاری و نظام مد و مدگرایی که نظام تمایل و تعامل نسل جدید ما را جهت‌دهی می‌کند کجاست؟ این نسل نظام هنجاری خودش را از کدام مرجع اخذ می‌کند؟

ما با چالش تغییر نظام اخذ و مرجعیت مواجه‌ایم و دوباره این تاریخ است که در حال تکرار شدن است، وقتی در حضور حسنین سلام الله علیهما از ابن عباس درباره تفسیر سوال پرسیده می‌شود نه خود ابن عباس و نه هیچ کس دیگری به این نکته که چرا در حضور امام معصوم مرجع اخذ معارف و ارزش‌های مردم شخص دیگری است اعتراض نمی‌کند، انسان به این نقطه منتقل می‌شود که یکی دیگر از چالش‌های انسان نسل مدیا تغییر نظام اخذ و تغییر مرجعیت علمی جامعه است. امروزه مرجعیتبخشی به مدیا اتفاق افتاده است. بخش قابل توجهی از افراد جامعه سبک زندگی خود را از سلبریتی‌ها اخذ می‌کنند. سلبریتی که برساخته‌ی رسانه است. رسانه که عقبه‌اش به تعبیر مقام معظم رهبری یک نظام جهت‌گیری شده‌ی، ولنگار، رها شده که تحولات سبک زندگی را به سمت و سویی که خودش می‌خواهد می‌برد و از قضا دنبال‌کننده هم دارد.  

اباحه گری جنسی

در ارتباط با کارتن‌ها و انیمیشن‌های وارداتی که بدون حساسیت و دقت نظر کافی در دسترس قرار می‌گیرد، درباره انیمیشنی که دارای تصاویر و محرکات جنسیتی است با نگاه فقه فردی و در سطح غیرراهبردی شاید گفته شود کودک که تکلیف ندارد پس دیدن اینها برای او بلااشکال است. در حالی که در مقیاس فقه راهبردی این تصاویر به تحولات نسلی می‌انجامد که می‌تواند نظام رشد و نظام تربیت را به مخاطره بکشاند. ارزش‌های رشدی و جنسیتی سنین مختلف را جابه‌جا کند. شما نمی‌توانید نسبت به این‌ها بی‌تفاوت باشید. این ها در لابه‌لای آموزه‌های ناخودآگاه نوجوان در حال رسوخ است. لذا این نسل در مسیری قرار دارد که اباحهگری جنسی برای آن تبدیل به یک امر عادی می‌شود.

 

دستگاه فقاهت نمی‌تواند از فهم اجتماعی انسان نسل مدیا غافل شود و عقب بماند. ما علاوه بر موقعیت نظام رسانه، موقعیت نسل مدیا را هم باید بشناسیم. دستگاه فقاهت ما باید این نسل را بشناسد تا به هنگام اجتهاد و جامعه سازی، درست و به دقت موضع‌گیری فقاهتی کند.

حکمرانی نسل مدیا

جامعه‌سازی به حکم‌رانی و قدرت نیاز دارد. در حال حاضر ما با حکمرانی و قدرت‌نمایی رسانه مواجه‌ایم. یک موقعیتی که قبلا نبوده است و الان قدرت‌نمایی و فرهنگ‌سازی می‌کند. برد و باخت‌های سیاسی اجتماعی را مدیریت می‌کند. امروز به وضوح قابل رصد است که موازنه قدرت عملا با رسانه مدیریت می‌شود. مسئله ما موقعیت‌شناسی نهادی است که نسل و فرهنگ می‌سازد. در جامعه‌ای جدید، با نسلی جدید، بستر فرهنگی جدیدی به وجود آمده است که تحت نفوذ و قدرت‌نمایی این نهاد است. در جنگ نرم‌افزاری نباید به رسانه صرفا به چشم یک ابزار نگاه کرد. رسانه در حال حاضر قدرت جامعه‌سازی و واقعیت‌پردازی دارد. امروز می‌بینیم که رسانه‌ها خودشان یک نسل جدید ایجاد کردند که از قضا از این نسل، در این اتمسفر نمی‌توان توقع تربیت نسل توحیدی داشت.

جمع بندی

در میراث روایی ما وقتی توسط شخصیت‌هایی مثل حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و حضرت رضا (ع) به علل شرایع و به تبیین فلسفه احکام ارجاع داده می‌شود، مخاطب اصلی جریان اجتهادی است. این دستگاه فقاهتی ماست که به فلسفه و علل احکام ارجاع داده می‌شود تا نسبت به اشتباهات محاسباتی خطای راهبردی در جریان فقاهت حساس شود. این نسل و این موقعیت اجتماعی باید در دستگاه فقاهتی ما فهم شود تا زمینه موقعیت‌شناسی دقیق برای اتخاذ موضع صحیح مهیا شود.

رسانه در لبه مواجهه با فرهنگ غرب است یعنی رسانه‌ها خواه ناخواه بازخوانی و بازنمایی ارزش‌های غربی را با خود به همراه دارند. در هر صورت جایگاه فرم در رسانه غیرقابل چشم‌پوشی است. ظاهر و زیبایی و جذابیت جزء مولفه‌های تاثیرگذار در رسانه است و بالاخره مخاطب باید به برنامه جذب شود. این رسانه در موازات مدرنیته غربی است. ما باید چنین وضعیتی را شناسایی و فهم کنیم.

 اکنون سخن این است که جامعه اسلامی شیعی ایرانی انقلابی باید دارای چه هویت و چه ارزشی باشد و باید با چه ظرفیت‌هایی با نسل امروز و با این دستگاه‌های هنجارساز و فرهنگ‌ساز که میل و نظر مخاطب را سیراب می‌کنند مواجه شود؟ باید چه موقعیتی را شناسایی کند که فقه از آن منظر ورود کند؟

نهاد رسانه و مقوله حجاب

حجاب جزء مهم‌ترین آرمان‌های ملی، اسلامی و انقلابی ما بود و هست. شما دیدید که در کمتر از یک سال برای حجاب حتی در شهرهای مذهبی ما مثل مشهدالرضا ع چه اتفاقی افتاد! اما اینکه رسانه‌های ملی، مذهبی و انقلابی ما چقدر مقوله حجاب را طی این 40 سال فرهنگ‌سازی کردند و در صدر برنامه‌های خود قرار دادند و چه قدر برای آن ارزش قائل شدند توفیق هنجارسازی پیدا کردند، جای تأمل و  بحث دارد. اصلا می‌گوییم این حاصل کم‌کاری رسانه است و قبول اما آنچه که اهمیت فراوان دارد این است که جنس این کار، جنس نهاد پژوهی رسانه به گونه‌ای است که در مرز موازی یک دستگاه فکری رقیب قرار دارد که نباید نادیده گرفته شود. اگر از این رسانه می‌خواهیم استفاده کنیم؛ این رسانه اقتضائات خاص و منحصر به فردی دارد. توجه به این مطلب لازم است که نظام اجتماعی چه نقاط مشترکی با نظامات ارتباطی ما دارد؟ در مرز تعاملات اجتماعی با نظام ارتباطات و رسانه یک عقبه فکری قرار دارد که نماد تمدنی این جریان است که از آن جدا نمی شود. اگر قصد استفاده از این رسانه را داریم باید با این اقتضائات مواجه شویم وببینیم در چه موقعیتی قرار دارد و دستگاه فقاهتی ما چه راهبردی اتخاذ میکند. ما باید این موقعیت های نسلی، حکمرانی، اجتماعی و نهادی مان را لحاظ کنیم که بعد ببینیم باید در موقعیت تهاجم قرار بگیریم یا تدافع. گاهی ما در موقعیت تهاجم قرار می‌گیریم و می‌خواهیم آرمان‌ها و ارزش‌های خود را صادر کنیم اما با چه ابزاری؟ با رسانه در حالی که این رسانه مال ما نیست؟. این جریان و این رسانه این اقتضائات را دارد. این که ما بعدا چه اقداماتی بکنیم و چه راهبردی اتخاذ کنیم بحث دیگری ست.  نتیجه بحث من این نیست که هیچ کاری نکنیم. امروز سخن من این است که موقعیت‌شناسی درست و دقیق دستگاه فقاهت را از خطای محاسباتی ایمن می‌کند.

اینکه چه اقدامات راهبردی باید انجام بدهیم تا نظام و نهاد ارتباطی را از آن خود کنیم  با چه شاخصه‌ها و مولفه‌هایی به آن نزدیک شویم، چه مبانی و مفاهیم پایه‌ای لازم دارد؟ خود بحث مفصلی است که چگونه این ها را با شاخصه‌های توحیدی و ولایی هم افق کنیم تا نتیجه مطلوب حاصل شود. پیشنهاداتی در این باره هم در نظر دارم لکن اکنون تنها از منظر فقه به موضوع اشاره می‌شود.

با این مقدمه برگردیم به ابتداء بحث، این که حضرت رضا علیه السلام با تمرکز روی فلسفه احکام، خطاب به محمد بن سنان که به تعبیر شیخ مفید اهل علم و فقه و شریعت است، حرمت نگاه را به تهییج و سبب فساد اجتماعی می‌رساند. یعنی در مواجهه با ضدهنجار‌هایی همچون نگاه و پوشش، عفاف و حیا و تهییج شهوت، موقعیت فقهی در امتداد بخشی اجتماعی، مقاومت است. ولو اینکه در عرصه تهدید باشید چرا که منجر به فساد می‌شود آن هم نه فساد فردی، بلکه فساد اجتماعی لذا باید مقاومت کنید ولو اینکه در موضع ضعف و فشار تهدیدی باشید.

بنابراین فقه راهبردی فقط بیان احکام نمی‌کند بلکه امتداد اجتماعی حکم را دنبال می‌کند. دستگاه اجتهاد غیر از موضوع‌شناسی و حکم‌شناسی باید به صورت جدی به عرصه موقعیت‌شناسی هم ورود کند. موقعیت‌شناسی در ناحیه موضوع و نیز فتوا تاثیر گذار است، موقعیت‌شناسی را در دو حوزه موضوع‌شناسی فقهی و مقام افتا می‌توان دنبال کرد. به نظر می‌رسد که مساله تاثیر زمان و مکان در اجتهاد که حضرت امام ره فرمودند در این بحث بسیار مهم است اما خود موقعیت هم اهمیت بسزایی در اجتهاد دارد. موقعیت‌هایی که در زمان و مکان وجود دارد مهم است و باید شناسایی شود.

 

[1] امام رضا عليه السلام ـ در پاسخ به يكى از پرسش هاى محمّد بن سنان ـ فرمود : نگاه كردن به موى زنان شوهردار و ديگر زنان به اين علّت حرام شده است كه باعث تحريك مردان مى شود و اين تحريك به فساد و ارتكاب اعمال حرام و ناشايست مى انجامد. همچنين است چيزهايى كه [به لحاظ تحريك كنندگى] مانند مو باشد. مگر در مواردى كه خداى متعال فرموده است «و القواعد من النساء اللاتى لا يرجون نكاحا··· ؛ و زنان از كار افتاده اى كه اميد به ازدواج ندارند ···»··· نگاه كردن به موهاى اين گونه زنان اشكالى ندارد.

 

[2] إنّه من خاصّة الکاظم( ع)و ثقاته و أهل الورع و العلم و الفقه من شيعته، و ممّن روى النص على الرضا(شیخ مفید، الارشاد،ج۲،ص۲۴۸).

 

[3] Marshal McLuhan

[4] Harold Lasswell

دانشمند https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7" style="color:blue; text-decoration:underline" title="آمریکا">آمریکایی برجستهٔ https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85_%D8%B3%DB%8C%D8%A..." style="color:blue; text-decoration:underline" title="علوم سیاسی">علوم سیاسی و نظریه‌پرداز https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B7" style="color:blue; text-decoration:underline">ارتباطات بود

تعداد بازدید :782
کليه حقوق اين سايت متعلق به مرکز فقهي ائمه اطهار (ع) است.