حجتالاسلام محمدباقر ربانی، در کرسی «بررسی بدنمندی اجتماعی و دلالتهای آن بر هویت فرهنگی از منظر فقه فرهنگی» گفت: «اگر مجتهد در یک جامعه اسلامی بدون توجه به کارکرد اجتماعی و فرهنگی فتوا دهد، میتواند آسیبزا باشد»
کرسی ترویجی «بررسی بدنمندی اجتماعی و دلالتهای آن بر هویت فرهنگی از منظر فقه فرهنگی» به همّت گروه فقه جامعه و فرهنگ مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام) و موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(علیه السلام) و با حضور حجت الاسلام و المسلمین طباطبایی به عنوان ارایه کننده و حجت الاسلام دکتر ربانی و حجت الاسلام دکتر قاسمی به عنوان ناقد در مورخه 3 /8 /1401 برگزار گردید.
حجت الاسلام و المسلمین طباطبایی در مقدمه مطالب خود به مفهوم شناسی مسأله خود اشاره کرد و افزود: بدن هر فرد فارغ از مشخصه فلسفی آن به عنوان یکی از مراتب نفس، مشخصه ای اجتماعی نیز دارد. این مشخصه عبارت است از تنظیم روابط اجتماعی و مولفه های نظام فرهنگی از طریق ویژگی های بدنی افراد جامعه. از این منظر، بدنمندی اجتماعی دلالت هایی بر هویت فرهنگی دارد.
مباحث مختلفی در مورد بدنمندی اجتماعی از منظر فقه فرهنگی وجود دارد که یکی از مباحث در بحث پوشش، تجمل است؛ به این معنا که پوشش ما باید مناسب باشد و نه مصداق تجمل که در این راستا، روایاتی درباره حرمت پوشش طلا و اینکه پوشش و لباس انسان نباید از طلا باشد، وجود دارد.
این پژوهشگر حوزوی، ضمن اشاره به پایه گذاری سنت فرهنگی توسط فقه، به بیان مصادیقی پرداخت و در ادامه افزود: روایاتی داریم که ناظر به بحث بدنمندی می باشند، به عنوان مثال روایتی داریم که تاکید می کند لباس متعارف قوم پوشیده شود. بحث دیگر در عرصه فرهنگی، تنظیف و استفاده از بوی خوش برای بدن است، از این رو گفته شده انسان مؤمن نباید ژولیده باشد و از بوی خوش استفاده کند.
ایشان در ادامه بیان داشتند: اگر ما سنت اسلامی و محدوده آراستگی را بدانیم در بحث فرهنگ مد که مبنای آن آراستگی جسمانی است و غرب از آن استفاده زیادی در ترویج فرهنگ خود میکند، میتوانیم ورود بهتری داشته باشیم؛ روایتی از امام کاظم(ع) هم درباره تنظیف و بوی خوش داریم که عمدتاً ناظر به حضور اجتماعی فرد است. در بحث بدنمندی از منظر فقه فرهنگی مواردی چون عورت، طهارت، تطییب، تجمل و نقص قابل بحث است، یکسری احکامی مانند عفاف هم در این عرصه قابل طرح است که خودش ابعاد مختلفی مانند عفاف بصری، لمسی، سمعی و ... دارد.
در پایان حجت الاسلام طباطبایی گفت: احکام فقهی ناظر به بدن، یکسری روابط اجتماعی و فرهنگی را در جامعه مسلمانان تنظیم میکند که اینها گاهی ممکن است بر منکراتی دلالت کنند و یا هر کدام ساحتهایی از فرهنگ اسلامی را بحث کنند و میتوان از آن در نقد فرهنگ غربی هم استفاده کرد.
در ادامه حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی قاسمی، مدیر گروه فقه پزشکی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) به ارایه مطالب و نقدهای خود پرداخت. ایشان ضیق بودن زمان ارایه و خلاصه بودن برخی مطالب را ناگزیر دانسته و افزود: بدنمندی تعبیر درستی است چرا که بدن انسان به صورت فردی و جمعی و حتی ویژگی های بدن و در مجموع زبان بدن، نشان دهنده هویت فرهنگی آن است؛ مثلاً از لباس پوشیدن، خالکوبی و ... میتوان به هویت فرهنگی فرد و جامعه پی برد.
مدیر گروه فقه پزشکی مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام) افزود: فقه، بیانگر احکام است و احکام هم وضعی یا تکلیفی هستند و تکلیف هم معطوف به افعال آدمیان است؛ یعنی در نهایت افعالی که مرتبط با بدن است از دیدگاه فقه بررسی میشود ولی در بحث ارائهدهنده متوجه نشدیم که بدنمندی اجتماعی، خودش فعل است یا از آثار فعل؟
بنده معتقدم آثار فعل است چون بیانگر هویت فرهنگی است بر خلاف مقوله بدننمایی که جزء افعال است. هزاران مورد اعم از آنچه ایشان (مانند تنظیف و تطییب و تجمل و ...) نام بردهاند و یا ذکر نکردند، در فقه حکمی دارد، مثلاً عورت و نشانندادن عورت، در برخی موارد حکم خاص خود را دارد و مثلاً عورتی که پوشش آن واجب است، در مواردی واجب است فرد عورتش را به پزشک نشان دهد ولی این نوع احکام روشن باید از منظر فقه فرهنگی بحث و تفاوت حکم آن بیان شود.
وی افزود: ارائهدهنده معتقد است که فقه فرهنگی نوعی رویکرد به فقه است ولی اگر فقه فرهنگی مانند فقه پزشکی، اقتصادی و ... باشد یعنی بیان احکام تکالیفی مکلفان است؛ از این رو باید حوزه فقه فرهنگی را به عنوان یک حوزه دارای شأن و جایگاه تعریف کنیم و نه صرفاً به عنوان یک رویکرد. همچنین فقه به بدن انسان متعلق است، ولی آیا از بعد فقه فرهنگی هم اینطور است؟ مثلاً میگویید انسان، عورت خودش را نباید حتی به انسان نابینا نشان دهد ولی برخی گفتهاند اگر انسان در تنهایی خودش هم لخت شود، مکروه است زیرا انسان در منظر و مرآی روحانی و فرشتگان است البته این احترام به عورت نیست بلکه احترام به روحی است که با دیدن عورت لطمه میبیند.
وی با بیان اینکه در اینجا این سؤال مطرح است که آیا ویژگی فرهنگی داشتن از دیگر ساحات مجزاست یا خیر؟ گفت: اگر بدنمندی توانست از جهت فرهنگی حکم مجزا پیدا کند، آن وقت کار خیلی ارزشمندی است و قابلیت دارد حتی به کتاب تبدیل شود ولی مثالهایی که زده شد به بعد فرهنگی بدن توجهی نکرده است.
قاسمی بیان کرد: با این رویکرد بحث احکام مد به جهت فرهنگی با غیر فرهنگی هم تفاوت خواهد یافت یعنی ممکن است مد به جهت فرهنگی حکمی داشته باشد مثلاً اینکه آیا اهانت به یک فرهنگ از طریق مد جایز است یا خیر؟ یا اگر آنقدر مد رواج یافت که خواست اصل جامعه اسلامی و دین را تغییر دهد، حاکمان اسلامی باید جلوی آن را بگیرند یا خیر؟ که البته وظیفه حکومت اسلامی جلوگیری از آن است.
در ادامه حجتالاسلام و المسلمین دکتر محمدباقر ربانی، مدیر گروه فقه جامعه و فرهنگ مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهم السلام)، به عنوان ناقد بیان کردند: می توان برای این مسأله تقسیم دیگری تصور کرد و آن اینکه ابتدا فقه را به فردی و اجتماعی تقسیم نمود؛ و فقه اجتماعی به دو دسته عام و خاص تبدیل می شود. فقه اجتماعی عام شامل فقه تربیتی، فقه سیاسی، فقه فرهنگی و فقه حکومتی و ... می شود. و فقه اجتماعی خاص، شامل فقه جامعه و فقه فرهنگ و... میشود. براساس این تقسیمبندی، بدنمندی باید از منظر فقه فرهنگ بحث شود زیرا یک مسئله فرهنگی از بعد فقه فرهنگ بررسی میشود، کما اینکه یک مسئله سیاسی از منظر فقه سیاست بحث میشود.
مدیر گروه فقه جامعه و فرهنگ، با تاکید بر «نظام سازی فرهنگی» بیان داشتند: باید در اینگونه مسائل که از اهمیت برخوردار هستند، به دنبال ایجاد «نظام سازی» باشیم. و برای تحقق نظام سازی باید منظومهای از گزاره های مرتبط با فرهنگ را همچون اوقات فراغت، تفریح، طنز، ورزش، پوشش، زیبایی و... در کنار هم قرارد داده تا نظام فقهی مرتبط با فرهنگ شکل بگیرد. البته باید در نظام سازی در کنار مسائل فقهی به گزاره های اخلاقی و کلامی نیز توجه داشت.
حجت الاسلام دکتر ربانی ضمن توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی در بررسی موضوع و فتاوا بیان کردند: شما بحث عفاف را مطرح کردید ولی عفاف بر اساس نگاه فردی یک حکم و بر اساس اجتماعی و فرهنگی حکم دیگری دارد. مثلاً باید نشان میدادید تا ۵۰ سال قبل اگر یک حکم فردی ناظر به بدن انسان جایز بود، امروز به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی در کشور و دنیا حکم جواز ندارد لذا اگر به این بحث پرداخته می شد، مناسبتر و به اتقان بحث کمک مینمود. همچنین در مورد بحث زینت، شاید زمانی استفاده از عینک دودی به عنوان زینت و جنبه مد داشت ولی امروزه ممکن است برای فردی به جهت دستور پزشک واجب باشد و اگر استفاده نکند دچار مشکل بصری شود. البته بحث بنده توصیفی است نه در مقام افتاء و فتوا دادن.
ایشان در ادامه متذکر شدند: موضوع دیگر اینکه مباحثی مانند تشبه به کفار، تبرج و ... هم باید بیان میشد.
برخی تشبه به کفار در لباس را جایز نمیدانند ولی آیا تشبه به کفار فقط در بحث لباس است؟ آیا اگر ساختمانسازی ما هم مانند کفار بود، باز مصداق تشبه است یا خیر؟
وی با بیان اینکه همچنین باید بحث مالکیت و سلطنت انسان بر اعضای بدنش هم مورد بحث فقهی قرار میگرفت، تصریح کرد: اگر مجتهد در یک جامعه اسلامی بدون توجه به کارکرد اجتماعی و فرهنگی فتوا بدهد، میتواند آسیبزا باشد.