چهاردهمین نشست گروه اصول فقه با موضوع: جستاری استکمال فقه امامیه، با ارائه استاد محمد حسین عبدی در تاریخ 25/03/1402 در مرکز فقهیائمهاطهار(ع) برگزار گردید. خلاصهای از بیانات ارائه شده در این نشست تقدیم میگردد.
جستاری در استکمال فقه امامیه
فقه امامیه در تمام ادوار تاریخی خود همواره رو به پیشرفت بوده است و از حدود 100 قبل تا کنون نیز یک شتاب عملی به خود گرفته و نمود آن استقرار یک نظام مبتنی بر فقه است.
قال الله تبارک و تعالی: «قل هل ينبئكم بالاخصرين اعمالا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَهُمْ يحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يحْسِنُونَ صُنْعًا». آيا خبر بدهم شما را به بيسودترين و كمسودترين كارها اينها كساني هستند كه تصور ميكنند گمان ميكنند يحسنون صنعا، احسان صنع ميكنند. در حالي كه اينطور نيست، ضلّ سعيهم یعنی تلاش آنها تلاش منتجي نيست. اين آيه شريفه تطبيقاتي دارد. ابتداع، يعني بدعت گذاشتن، ابتداع در دين، يعني بدعت گذاشتن در دين، از مصاديق آيه مباركه حساب شده است. حتی آیه شریفه فقه و فقاهت را نیز شامل میشود؛ یعنی ممكن است كسي در مسير فقه و فقاهت فكر ميكند يك صنعي ایجاد ميكند، در صورتي كه چنین چیزی نيست. در روایت است که: «مَنْ عَمِلَ عَلَى غَيْرِ عِلْمٍ كَانَ مَا يُفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُ».
اشاره و تذکر به آیه شریفه از این جهت است که استكمال و پيشرفت فقه، نظريهپردازي در فقه، آفاق جديد فقه، تجديد در فقه، تأسيس در فقه و... از مواردی نباشد که عمل فقیه را مصداق يحسبون أنّهم يحسنون صنعا نماید؛ در حالی که در زمره اخسرین اعمالا قرار گرفته باشد.
علم فقه جامد و بی حرکت نیست و چنانچه علامه قزوینی حلی در علم الاستعداد بیان کرده است، علم فقه تکامل پیدا میکند؛ حتی ممکن است دلیلی را متاخرین به دست آورند که قدما به آن دست نیافته باشند؛ زیرا «رُبّ حامل فقه الي من هو افقه منه». برخی فقیهان مانند وحید بهبهانی، میرزای قمی، محقق شاهرودی کبیر در برخی موارد به شهرت متاخرین اعتنای بیشتری کردند؛ زیرا متاخرین نسبت به قدما ادقّ نظرا و اکثر تاملا هستند. بنابراین ممکن است فقیهان به دنبال تاسیس فقه جدید هم باشند؛ البته باید حدود تاسیس فقه جدید بیان شود تا تلاش فقیهانه به خسران در عمل منجر نشود. سیره عملی فقیهان رعایت این حدود بوده است و به همین دلیل نسل به نسل به کتب خاصی را شرح کردهاند؛ مانند شرایع، قواعد، تبصره و... .
برای از بین رفتن بُعد ورود به صحنه جدید فقه، شواهدی وجود دارد که باید بیان گردد؛ زیرا برخی مبتدعین با دلائلی از ورود به آن خودداری میکنند و برخی نیز راه افراط را پیش گرفته و متحورانه وارد این عرصه شدهاند و مطالبی بیان کردهاند که به هیچ وجه قابل دفاع نیست.
از جمله این شواهد، کثرت و تعدد تغییر اقوال فقیهان است. شیخ طوسی، شهید اول و... دارای اختلاف آراء هستند. علامه حلی در نهایه الوصول در مورد علت اختلاف فتاوای شیخ طوسی و تغییر فتاوای ایشان بیان میدارد که علت این امر: «قوت دین و شدت طلب» است؛ زیرا ایشان پیوسته به دنبال تحصیل مدرک بودهاند و اگر به مطلب جدید برخورد میکردند آن را اظهار میداشتند و تعصبی نسبت به تالیفات پیشین خود نداشتند. تحصیل مدرک جدید لزوما به معنای تحصیل روایت جدید نیست؛ بلکه تامل در آیات و روایات منجر به برداشت جدید و در نتیجه فتوای جدید میشود. این رویکرد همان گرایش استکمالی به فقه است.
بحث جالبی در کتب اصولی قدما وجود دارد که خود شاهدی بر رویکرد استکمالی فقیهان به فقه است. در کتب قدما این بحث وجود دارد که آیا مجتهد میتواند به فتوای سابق خود که در قبلا استنباط کرده است؛ اما الان مجددا به آن مساله مبتلا شده است، اکتفا نماید یا باید مجددا اجتهاد و استنباط نماید؟
این بحث از آن روی طرح شده که فقیه در حال رشد است و پیوسته در حال استکمال است و ممکن است اگر مجددا به ادله رجوع کند، دچار تبدل فتوا شود. بنابراین برای طرح این شبهه مجال وجود دارد که آیا فقیه میتواند طبق استنباط قبلی عمل کند یا خیر؟ این از افتخارات فقه شیعه است. مطلبی که امروزه به عنوان معیار مهم دانش تحت عنوان «به روز بودن در مطالب علمی» مطرح است، قدمای شیعه نسبت آن شبهه وجوب داشتهاند.
مفتوح بودن باب اجتهاد که از شعارهای شیعه است نیز خود شاهدی دیگر بر رویکرد استکمالی نسبت به فقه است.
یکی از مسائل مهم در مورد مساله استکمال فقه شیعه، جلوگیری از ورود افرادی است که اهلیت تام در این زمینه ندارند. از جمله دغدغههای وحید بهبهانی نیز همین نکته است که افرادی که فاقد اهلیت یا فاقد اهلیت تام هستند به عرصه فقه و فقهاهت ورود نکنند؛ چه رسد به عرصه استکمال فقه که امر پر مخاطرهای محسوب میشود.
از زمان وحید بهبهانی به بعد اندک اندک اصلی شکل گرفت و در بین فقیهان و اصولیان رایج گردید. در عبارات فقیهان و اصولیان این اصل ضمن یک قیاس استثنائی بیان مطرح میگردد: لو کان کذا، یلزم تاسیس فقه جدید؛ و التالی باطل و المقدم مثله. مقصود از تاسیس فقه جدید این نیست که در کل فقه تاسیس رخ میدهد؛ در حالی که اینچنین نیست؛ زیرا در مواردی فقیهان تذکر دادهاند که در یک باب خاص فقه جدید لازم میآید. مثلا اگر لاتعاد به صورت خاصی معنا شود، لازم میآید که در شکوک نماز فقه جدید تاسیس شود، و التالی باطل و المقدم مثله.
بنابراین دغدغه اصلی ما این است که مبادا طالب فقه به دلیل اینکه مبانی فقاهت خود را تحکیم نکرده است، برای علاج مشکالات در دنیای معاصر در مسیرهای غیر فقهی گام بردارد و این موارد را در فقه داخل نماید. این همان فقه جدید است که باید از آن فاصله گرفت؛ البته تا کنون کسی برای تاسیس فقه جدید ضابطهای مطرح نکرده است.
به عقیده بنده تاسیس فقه جدید در مواردی است که با مسلمات فقهی و اصولی و به تعبیر دیگر متسالم علیه فقهی و اصولی مخالفت صورت گیرد. بنابراین محدوده استکمال فقه تا جایی است که منتهی به تاسیس فقه جدید نشود. همچنین به نظر میرسد تاسیس فقه جدید در مواردی است که حکم ناظر به حکم واقعی باشد. این مساله تحدید حدود تاسیس فقه جدید را ضابطهمند میکند و راه را برای استکمال فقه باز مینماید. بنابراین در مورد احکام ظاهری تاسیس فقه لازم نمیآید و مانعی وجود نخواهد داشت؛ البته در مواردی که ابطال، تغییر و... نسبت به حکم ظاهری، منجر به ابطال و کنار زدن قواعد مسلم اصولی میشود در محدوده تاسیس فقه جدید قرار گرفته و ممنوع است.
خلاصه آن که از طرفی راه برای استکمال فقه باز است و از طرف دیگر مانعی وجود دارد به نام تاسیس فقه جدید که باعث مشروعیت استکمال در محدوده مشخصی میشود؛ اما باید دقت داشت که در بعضی عرصهها تاسیس فقه جدید اصلا قابل فرض نیست و استکمال در آن بسیار به کارآمدی فقه کمک میکند.
یکی از این عرصهها استکمال ساختاری فقه است. استکمال در ناحیه دانش، آموزش و اجرا. محذوری که منجر به تاسیس فقه جدید میشود محذور محتوایی است و در این موارد چنین محذوری وجود ندارد.
عرصه دیگری که تاسیس فقه جدید در آن متصور نیست، نظام تعلیم و تربیت فقیه است.
عرصه دیگر برای استکمال فقه، استکمال در ناحیه مبادی حِکمی است. فقاهت حد فاصل حکمت تا حکومت است و فاصله بین این دو را پر میکند. برای استکمال آن نیز باید هم ناحیه مبدا استکمال رخ دهد و هم در ناحیه اجرایی، مدیریتی و حکومتی استکمال صورت گیرد.
در قسمت مبدا به نظر میرسد یکی از مشکلات این است که فقه امامیه رابطه تفصیلی کمی با حکمت نظری و عملی دارد و در این زمینه کم کار شده و بحثی به صورت بایسته وجود ندارد.
در قسمت منتهای فقاهت یعنی حکومت، باید وارد بحث فقه مصرفی شویم و باید در مورد فقه مصرفی تاسیس فقه جدید صورت گیرد؛ زیرا فقه مصرفی مرحله بعد از فقه مخزنی است و از متسالم علیه و مسلمات فقهی و اصولی عبور کرده و اساسا تاسیس فقه جدید برای آن متصور نیست.
در مورد مبانی علم اصول نیز باید تحکیم این مبانی صورت گیرد به گونهای که با شبهات و شهوات فکری از بین نرود. همچنین باید مبانی اصولی توسعه یابد و نواقص آن برطرف شود.
نکته مهمی که باید به آن پرداخته شود این است که آیا در ناحیه تولید محتوای فقه مخزنی استکمال فقه وجود دارد و مجاز است یا خیر؟ پاسخ: مسائل فقهی دو قسم است: 1- مسائل معنون که تا کنون در فقه عنوان شده است. این موارد تنها در جایی که با امر متسالم علیه و مسلمی که ناظر به حکم واقعی است اصطحاک و تنافی ندارد، مجال برای استکمال خواهند داشت 2- مسائل مستحدثه: مسائل مستحدثه سه قسم هستند: 1- در برخی از مسائل مستحدثه تنها مورد و مصداق استحداث گردیده است و این نوع مسائل انطباقی هستند. این قسم حکم مسائل معنون را دارد. 2- مسائل مستحدثه ارتباطی: یعنی مسائلی که با یک مساله معنون در مبادی فقهی و اصولی مشترکی که دارند، دارای ارتباط است. در این مسائل به دلیل وجود ارتباط با مبانی و مبادی متسالم علیه در فقه و اصول، نوآوری و حرف جدید باعث کنار گذاشتن یک مسلم فقهی یا اصولی میشود و به همین دلیل تحمل اجتهاد به این صورت را ندارد. 3- مسائل استقلالی: کاملا جدید هستند. در این مباحث استکمال فقه محذوری ندارد؛ بلکه باید فقه جدید تاسیس شود؛ زیرا منطقه برای تولید فقه آزاد گردیده است.
باید دقت شود که ممنوعیت استکمال به این دلیل است که اساسا این موارد به کمال خود رسیدهاند و به این دلیل استکمال در آن معنایی ندارد.
احوال و شرایط مستکملین
بعد از آنکه اجمالا ممنوعات و مباحات مسیر استکمال روشن گردید، مهم است که به بررسی احوال و شرایط مستکملین پرداخته شود. طبیعتا این مسیر مربوط به اهل اجتهاد است. وحید بهبهانی میفرماید: باید مراقب باشد که معوّج السلیقه نباشد و فهم خود را عرضه نماید تا استکمال پیدا کند به این صورت که اگر فهم وی با سایر فقیهان مخالف بود باید خودش را متهم نماید. وحید بهبهانی معتقد است که در این مسیر ممکن است شیطان موافقت با فقیهان سلف را تقلید از آنان جلوه دهد و به مخالفت با ایشان وسوسه نماید؛ اما باید توجه داشت که این فریب شیطان است. موضوع دیگر آن است که گاهی برخی افراد کلام فقیهان را متوجه نمیشوند و شروع به طعن میکنند. چنین اشخاصی که از درک امور جزئی و سهل قاصر و ناتوان هستند، نباید وارد عرصههای بزرگ و مشکلی مانند استکمال شوند. مساله دیگری که در احوال مستکمیل باید مورد توجه قرار گیرد، هوش و ذکاوت مستکمل است که باید افراد باهوش وارد این صحنه شوند. موضوع دیگر که ایشان متذکر میشود میزان انس با فقه و طریقت آن است. کسانی که عمری را در علوم دیگری مانند کلام و ریاضی و حتی علوم انسانی گذراندهاند، طبیعتا انس فکری ایشان با فقه کمتر است. ذهنیت چنین افرادی فقهی نیست؛ بلکه متاثر از علوم دیگر است. ورود چنین افرادی در عرصه استکمال فقه، منجر به تخریب فقه خواهد شد.