توجّه به احکام اهداي جنين
آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در نشست مشترک کميته علمي تطبيق مسائل حوزه درمان نازايي با مسائل فقهي ـ 23/10/1400 عنوان کرد:
ابتدا از حضور اساتيد حوزه و پزشکان متخصص اهداي جنين در این جلسه تشکر ميکنم.
اولین مطلب اینکه جاي بسي خرسندي است که امروز جمع زيادي از پزشکان ما دغدغه مسائل دینی را دارند. پیداست افزون بر نگراني مشکلات قانونی و گرفتاريهايي که اجرای قانون وجود دارد دغدغهمند مسائل دینی آن هم هستند. این برای ما بسیار امید بخش است که امروز وزارت بهداشت و اطباي متعهد ما این دغدغه را داشته باشند و به کارخود فقط به عنوان یک شغل نگاه نکنند بلکه به عنوان یک مسئولیت هم نگاه کنند.
مطلب دوم اینست که ما واقفیم به اینکه اهدای جنین یا تخمک و اسپرم امروز یکی از نیازهای اجتماعی جامعه است، از اين جهت نمیتوانیم به این موضوع به عنوان مسئله شخصی نگاه کنیم، این یک معضل اجتماعی است، حتماً اطلاع از آمار دارید که چند درصد از زوجها با مشکل ناباروری مواجه هستند. وقتي معضل اجتماعی شد، طبیعی است که مسئولین حکومت، قوهی مقننه، وزارتخانههاي مربوطه همه وظیفه دارند به میدان بیایند و راهکارهایی براي حل آن ارائه بدهند لذا باید با این دید به موضوع نگاه کنیم. در مسائل قانونی و اجتماعی یک ملاک این است که اگر نباشد اخلال نظام لازم میآید اما یک ملاک دیگر وجود مصالح اجتماعی است، زوجینی که اگر بچهدار نشوند از هم طلاق میگیرند، این طلاق چقدر اخلال نظام به وجود میآورد؟ بر فرض که طلاق نگیرند اما مصلحت زوجین اقتضا میکند بچهدار باشند و بخواهند از خود نسلی داشته باشند، بههرحال ما ميتوانيم از منظر فقه اجتماعی به اين مسئله نگاه کنیم ولو اینکه فی حدّ نفسه ممکن است در بعضی از جاها مسئله شخصی بشود.
مطلب سوم بحث «تعارض قانون و فقه» است که یک بحث بسيار مهمی است. در حوزه ما شاید بیش از دو دهه باشد که این بحث مطرح است از وقتی انقلاب شد بحث تعارض قانون و فقه مطرح شد که در قانون چه فتوایی ملاک و معیار قرار داده شود؟ فتوای مشهور فقها یا یک فقیه معتبر، عقیده من این است اگر یک فقیهی که از نظر فقاهت ثبوتاً و اثباتاً کسی در او مناقشهای ندارد بگويد اهدای جنین جایز است و بقیه آن را جایز ندانند، شرعاً افرادي که مقلد مراجع دیگر هستند ميتوانند بر فتواي وي عمل کنند يا از جهت احتمال تساوی ويا به عنوان یک حجت، چون از جهت فقهی هر کسی بخواهد کاری انجام بدهد باید حجتی داشته باشد، که اگر در قیامت از او سؤال شد بر طبق کدام فتوا این کار را انجام دادی؟ بتواند جواب دهد. مجال تفصيل اين بحث تعارض قانون و فقه، اينجا نيست والاّ من این تعارض را در مواردي از راه «قاعده الزام» حل کردهام.
در این جلسه با استفاده از فرمايشات عزيزان، من چند مسئله فقهی خوب پیدا کردم که باید آن را دنبال کنیم، اولین مطلب همین است که اسلام روی نسب تأکید فراوان دارد، یعنی سر تا سر فقه را که ملاحظه بفرمائید روی نسب تأکيد شده است. کسی که از دنیا میرود ولد ذکور و اناث او کیست؟ هر کدام چه حقی دارند؟ افزون بر فقه، این یک حق طبیعی عقلائی براي هر انسان است که بگويد من باید بدانم پدر و مادرم کیست؟ لذا در امر اهداء جنين ما نباید یک راهی را طی کنیم، که اين امر مهم مغفول قرار گيرد. واقعاً اگر میبینید قانون در این جهت مشکل یا کمبودي دارد دنبال بفرمائید. من در پيامي که چند سال قبل براي کنگره تلقيح مصنوعي در جهرم فرستادم متذکر شدم این تلقیح صناعی که امروز در کشور انجام میشود 50 سال دیگر ما را با يک نسل بيهويت مواجه خواهد کرد که نه پدر و مادرشان مشخص است و نه برادر و خواهرشان. قطع نظر از اینکه ما حق طبيعي و عقلائی آنها را هم از بین بردهایم، از ما نخواهید که آیه و روایتش کو؟ این یک حق طبیعی است مثل «حق زیستن» که انسان «حق حیات» دارد، لازم نیست ما از فقه برایش دلیل بیاوریم. مسأله نسب در سر تا سر فقه مطرح ميباشد. در باب زنا روایات میگوید چرا زنا حرام است؟ عملي که با خواندن دو کلمه مرد و زن با هم محرم میشوند اما اگر این دو کلمه نباشد شارع میگوید این زناست، عقوبت اخروی و دنیویاش این است و آثار وضعیاش هم این است. یک علت حرمت زنا «اختلاط انساب» است، بچههایی که به وجود میآیند نمیدانند پدرشان کيست؟ اینکه قرآن نسبت به فرزند خوانده میگوید حق ندارید نام فامیل خودتان را بر او قرار بدهید، به جهت آن است که باید نام پدرانشان را بر آنها بگذارید.