سایت مرکز فقهی

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

23/8 / 1402

بسمه تعالي

 

«نشست نقد و بررسی جایگاه کرامت انسان در استنباط فقهی»

 

ارائه دهنده: استاد محمدعلي خادمي كوشا

دبیر جلسه: سعید فاقدی

مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام)

تاریخ: 1402/8/23

 

دبير جلسه:

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.

 بسم الله الرحمن الرحيم

جلسه را با نام و ياد خداوند متعال شروع مي‌كنيم خداوند خالق، خالق انسانيت، همو  كه به انسان كرامت بخشيد و انسان را در احسن تقويم خلق نمود. پس برترين آفرين‌ها بر اوست كه احسن الخالقين هست.

سلام و درود بي‌كران داريم بر رسول اكرم حضرت ختمي مرتبت و اهل بيت عصمت و طهارت، وارثان حقيقي انسانيت و عبوديت و كرامت، صلوات الله و سلام الله عليهم اجمعين.

ياد و خاطره همه معلمين علوم ديني اساتيد، فقها، شمع‌افروزان راه دانش را گرامي مي‌داريم. كساني كه تمام عمر خودشان را در راه تعليم و تعلم علم و دانش به سختي و زحمت طي كردند تا راه رستگاري و كرامت حقيقي را پيش روي انسانيت قرار دهند، از جمله مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني كه اين مركز فاخر و با عظمت را بنيان نهادند.

جا دارد ياد كنيم از اساتيد ايشان، كساني كه در شخصيت علمي، فقهي و تربيتي و اجتماعي ايشان تأثير گذار بودند از جمله حضرت امام خميني بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران؛ اداي دين مي‌كنيم به زحمات و انديشه‌ها و زحماتي كه كشيدند. اين روزها شاهد جنايات بيش از حد رژيم غاصب صهيونيستي هستيم. از همه مستكبران و تمام شركاي اين جنايت‌كاران،  دشمنانِ انسانيتِ انسان، با صداي بلند ابراز انزجار مي‌كنيم. صهيونيسم جنايتكار كودك‌كش كه به نص تلمود غير از خود را انسان نمي‌داند. اما غافل از اينكه در سايه تاريك اين انديشه از هر موجودي پست‌تر خواهد بود.از خداوند متعال مي‌خواهيم با نابودي زودهنگام اين رژيم اشغالگر غاصب، چشم تمام آزادي‌خواهان نستوه و استوار و همه دوستداران فرهنگ مقاومت از جمله مردم مظلوم فلسطين روشنی بخشد. خدمت همه حضار گرامي، اساتيد طلاب و فضلا، و پژوهشگران خير مقدم عرض مي‌كنیم چه كساني كه حضوراً، محضر مباركشان هستيم چه كساني كه از طريق وبينار جلسه را به صورت مجازي پيگيري مي‌كنند.

تقدير و تشكر ويژه داريم محضر گرانقدر استاد عزيز حضرت حجت‌الاسلام والمسلمين محمدعلي خادمي كوشا، كه وقت شريفشان را خدمت ما قرار دادند. استاد، معرف حضور هستند ولي حسب  وظيفه، يك معرفي اجمالي مي‌كنم. ايشان سالها سابقه تدريس و تحقيق در زمينه‌هاي مختلف علمي و فقهي را در حوزه‌ علميه قم دارند. جزء هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامي هستند. سابقه تدريس سطوح عالي و خارج فقه و اصول در حوزه علميه قم را دارند. سابقه تحقيق و پژوهش و تدريس درس خارج قاعده كرامت را به خصوص در پرونده خودشان دارند. از جمله در سال 1401 در مدرسه حضرت آيت الله بروجردي (همان خان قديم) اين قاعده را موضوع بحث درس خارج خودشان قرار دادند.

 خب ما خيلي دوست داشتيم كساني كه مخالف هستند و قاعده کرامت  را قبول دارند در محضر مباركشان باشيم كه گفتگو دو طرفه پيش برود. خيلي هم با آنها تماس گرفتيم تا مراحلي هم پيش رفت اما به دلايلي كه داشتند توفيق نشد كه در محضر مباركشان باشيم.

بنده وقت شما را نمي‌گيرم فقط يك طرح بحثي می‌کنم و  مباحثي كه پيش روي ما در مورد اين قاعده قرار دارد، با توجه به كلماتي كه در بيانات اساتيد ديده‌ام و سؤالاتي كه مي‌تواند در ضمن اين قاعده مطرح باشد را به صورت اجمالي با كسب اجازه از استاد محترم بيان مي‌كنم.

اصل اين قاعده همانجوري كه مستحضر هستيد در قرآن، سوره مباركه اسراء، آيه 70 مطرح شده. بعد از مفهوم‌شناسي كرامت، سؤال اصلي اين است آيا كرامت انسان ذاتي است يا نه؟ ادلۀ آن نفياً و اثباتاً چيست؟

بعد از اين سؤال، سؤالات فرعی ضميمه آن مي‌شود. اولاً كه ذاتي در اينجا به چه معناست؟ آيا ذاتي باب ایساغوجی است؟  ذاتي باب برهان است؟ يا نه! به معني ديگري است؟ از جمله اینکه ذاتی در  مقابل اکتسابی است؟

ازجهت ديگر، آيا اصلاً اين كرامت انسان كه در اين آيات به ادله مشابه مطرح شده يك كرامت تكويني مي‌خواهد بيان كند يا در مقام بيان كرامت تشريعي هم هست؟ برفرضي كه كرامت تكويني را بخواهد مطرح كند، آيا مي‌تواند اين كرامت تكويني پايه كرامت تشريعي قرار بگيرد؟ به بیان دیگر آیا اصلاً اين قاعده يك حد وسط شرعي است؟

به عنوان نمونه بخواهم عرض كنم سيد يزدي در عروه در مسئله سخن از کرامت به میان می‌آورد (البته اين قاعده را نفي مي‌كند) بعضي از محشیین عروه اشکال می‌کنند كه اين عنوان، اصلاً عنوان فقهي نيست. حالا يكي از سؤالات پس اين است كه اصل کرامت انسان آیا یک عنوان فقهي است؟ بعد از اینکه عنوان فقهی است آيا به عنوان حد وسط شرعي می‌تواند علت ثبوت و یا اثبات احکام  قرار بگيرد؟ يا نمي‌تواند قرار بگيرد؟ اگر در روايات شما كليدواژه "لا کرامة"  را در همين نرم‌افزارها جستجو كنيد بحث‌هاي زيادي مي‌آيد كه در آنها کرامت نفیا برای اثبات حکم شرعی در لسان روایت اخذ شده است. ظاهرشان اين است که  حد وسط حکم قرار گرفته است. پس این سوال ایجاد می‌شود  آيا اين بحث علت است يا فقط در حد حكمت است؟ اگر حكمت است، تمام شد رفت و هيچ استفاده فقهي دیگر نمي‌شود از آن كرد؟

 فقط اين مباحث را مي‌خواستم عرض كنم كه آن كلمات و سؤالاتي كه در زمينه اين قاعده وجود دارد به طور كلي مطرح كرده باشم.

و بحث با ذاتي و عرضي بودن(اکتسابی) به پايان نمي‌رسد يعني حتي اگر كسي بگويد كه كرامت براي انسان به لحاظ ذات انسانیت ثابت نیست بلکه به طور مقيّد، مثلا برای انسان به قيد ايمان‌ ثابت می‌شود  و یا با اکتساب می‌شود. بحث به پایان نمی‌رسد بلکه هنوز سؤالات مطرح است که آيا اصلاً اين کرامت غیر ذاتی حدوسط شرعي است و می‌توان از آن در جاهاي ديگر كه حکم شرعی منصوص نيست به عنوان دلیل از آن استفاده کرد؟ و سؤالات ديگری که مطرح شد.

ببخشيد مصدع اوقات شدم. جلسه به اين صورت اداره خواهد شد كه در ابتدا نيم ساعت در محضر استاد خادمي كوشا خواهيم بود. بعد، حاضرين پژوهشگران و فضلا و اساتيد، اگر سؤالي داشتند مطرح مي‌كنند اگر به من برگه‌اي برسد من مطرح مي‌كنم اگر دوست داشتيد خودتان مطرح كنيد. به استقبال بيانات حضرت استاد مي‌رويم با ذكر صلوات بر محمد و آل محمد.

 

 

استاد خادمي كوشا:

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين والصلاة علي رسول الله و آله الطاهرين.

«وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا».

من هم در بدو سخن، فاجعه‌اي كه امروزه با آن مواجه هستيم كرامت انساني را لگدمال مي‌كند گذشته از اينكه مسلماناني هستند كه نداي ياري‌خواهي‌شان به گوش همه رسيده اما مدعيان حقوق بشر هیچ كاري نمي‌كنند بلكه برعكس، بر ضدّ آنها و براي خصم و از بين بردن اينها چه قدر دارند جنايت مي‌كنند و از طرفي هم شعار كرامت انساني مي‌دهند و حقوق بشر را بر پايه كرامت بنا مي‌دهند اما مي‌بينيد كه در عمل چه‌‌جور رفتار مي‌كنند. اميدواريم ان شاءالله به زودي زود اين ظلم  از سر مسلمانان برداشته شود و اميدواريم كه ظالمين به سزاي اعمالشان برسند.

 

مفهوم شناسی و پیشینه بحث کرامت انسان

بحث كرامت انساني بحث بسيار ديريني است در بين مسلمانان؛ گرچه دوستاني كه در حقوق بشر فعاليت مي‌كنند شروع عمر بحث كرامت انساني را برخاسته از انديشه‌هاي دكارت و  پايه و اساس حقوق بشري كه در همين چند صد ساله و نهايتاً دويست الي سيصد ساله بناگذاري شده است را مبنای آغاز بحث از کرامت انسان می‌دانند. در حالي كه اينگونه نيست بحث كرامت و ورود آن در مباحث فقهي و احكام الهي، ريشه ديرينه دارد تا نزديك صدر اسلام مورد بررسي بوده است.

جالب اين است كه خواهم گفت برخي از فقهاي بنام اهل سنت به صورت خيلي روشن از كرامت براي رسيدن به احكام الهي استفاده كرده‌اند.

منظورمان از كرامت چه هست؟ كرامت انسان همان حيثيت و انسانيت انسان است. اين كه گفته مي‌شود كرامت ذاتي، منظور انسان بما هو انسان داراي كرامت است. منظورشان از كرامت ذاتي اين است. و اين كه بعدها كرامت را تقسيم كردند به دو قسم ذاتي و اكتسابي، اين هم از ابداعات علماي اسلام هست و به طور خاص علماي اماميه و اينكه مرحوم علامه جعفري مي‌فرمايد اين از ويژگي‌هاي حقوق اسلامي هست و غرب، كرامت را تقسيم به ذاتي و اكتسابي نكرده؛ ولي مسلمانان و حقوقدانان اسلامي اين تقسيم را گفتند و بر اساس آن هم خيلي از مطالب و شايد چالش‌ها با همان تقسيم حل بشود.

اين كرامت ذاتي به معناي حيثيت انساني،‌ ارزش، قدر، منزلت انساني،‌ است. اما آيا اصل آن جاي بحث دارد؟ من ديدم برخي از عزيزان، آيات و روايات فراوان آوردند براي اينكه بحث كنند كه انسان كرامت ذاتي دارد.  و در مقابل فكر كردند كساني صحبت‌هايشان اين است كه كرامت ذاتي ندارد و خواستند اين را اثبات كنند و عرض مي‌كنم واقعاً نياز به اثبات ندارد و بهترين و روشن‌ترين دليل براي اينكه انسان كرامت ذاتي دارد همين بعث رسل است. خداوند پيامبران را فرستاده و مي‌فرستد در آن موقع‌هايي كه براي دشمنان خدا اين كار را انجام مي‌داد و امروزه هم نداي همان پيامبران را در قالب كتاب‌هاي آسماني براي همه مي‌فرستد همان انساني كه بدترين گناهان را كرده به او مي‌گويد كه بيا به طرف من. ندا مي‌دهد مي‌گويد توبه كن و بيا به طرف من. يعني برای او ارزش قائل شده. انسانيت او را ديده و لذا به او مي‌گويد تو انساني. اين انسانيت تو اقتضا مي‌كند كه بيايي به طرف من. اين کرامت انسان از ناحیه بعث رسل.

 حالا صريحاً آيا اين آيه‌اي كه داريم، دلالت بر كرامت ذاتي مي‌كند يا نمي‌كند اينها ديگر بحث‌هاي زياد تعيين كننده‌ای نيست ولي در عين حال عرض كنم آيه‌اي كه در بدو عرائضم خواندم در سوره اسراء، آيه 70، «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» جالب‌ اين است كه 6 يا 7 آيه قبل از آن، بحثي كه راجع به ابليس بعد از دستور حضرت احديت پيدا شد و اعتراض كرد و حضرت احديت جواب داد آنجا ابليس مي‌گويد اين را تو تكريم كردي، «أَرَأَيتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَي»، همانطور بحث كرامت را مي‌آورد. 7 آيه بعد از آن خداوند مي‌فرمايد «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ».

مي‌فرمايد بني آدم، شما مي‌دانيد كه بني آدم جمع مضاف است جمع مضاف از سيق عموم هست. و حكم هم كه دائر مدار صدق عنوان است بني آدم هر جا باشد، كل بني آدم‌، هر كسي صدق كند براي او، بني‌آدم است. آن بنی آدم مورد تكريم قرار گرفته است. تكريم وقتي كل انسان‌ها را گرفت، عنوان بني آدم بما هو بني آدم را گرفت، يعني هر كسي كه «يصدق عليه أنّه من بني آدم». مي‌شود كرامت ذاتي. كرامت ذاتي همين است.

اين كه منشأ اين كرامت ذاتي را ما بايد بحث كنيم،‌ نه خود كرامت ذاتي را دارد يا ندارد و قريب به شايد 17 يا 18 مورد  از آيات و روايات و اينها را استخراج کنیم و هر كدام را بحث كنيم كه بنده در جاي خودش  اين بحث‌ها را ارائه داده‌ام. ولی ریشه کرامت ذاتی نهايتاً به همان خلافت الهي و انساني مي‌رسد. كه آن در واقع ريشه و اساس آن كرامت ذاتي است.

اين كرامت ذاتي که در بدو عرضم بايد مي‌گفتم كه منظورمان از كرامت ذاتي چيست غير از كرامت اكتسابي است كه كرامت اكتسابي ديگر ثابت است و روشن است كسي هم انكارش نمي‌كند. انسان با استفاده از همين ارزش و منزلتش با استفاده از اين توانايي‌ها، ارزش و منزلت هم برخاسته از همين توانايي‌هاست. توانايي‌ها هم به خاطر همين مقدمه خلافت الهي است. آن بر اساس اين كرامت ذاتي بايد تلاش كند خودش را برساند به مراتب بالاتر كه بشود كرامت اكتسابي.

اما بحث ما نه كرامت ذاتي است خود وجودش، و نه روي مناشئ كرامت ذاتي است كه اينها بحث‌هاي مفصلي مي‌خواهد مناشئ آن را كه بتوانيم برسيم كدام يك است؟ امروز بحثمان روي اين است كه آيا كرامت مي‌تواند در استنباط حكم نقش آفرين باشد كه از آن تعبير مي‌كنند به قاعده كرامت. هيچ ربطي هم با قاعده لا كرامت‌هايي كه در روايات هست ندارد. آن اصلاً يك چيز ديگري است آن يك اصطلاحي كه مي‌گويند فلان چيز است مي‌گويد لا كرامة. لا كرامة اصلاً ربطي به بحث كرامت انساني و بحث‌هايي كه داريم مي‌گوييم ندارد. این واژه در روایات زياد هم هست در لسان عرب هم زیاد مي‌بينيد و مي‌شنويد. بحث كرامت انساني چيز ديگري است.

قاعده‌اش در اين آيه قرآن هم كه حالا عزيزمان اول صحبتشان فرمودند قاعده كرامت در قرآن بیان شده، این طور نیست بلکه در اين آيه فقط كرامت را گفته است حالا بايد ببينيم كه به چه معناست. قاعده كرامت را هيچ جا نگفته، هيچ كسي نگفته. در آيه و روايت نگفته. اين فقها هستند كه اين را به طور قاعده در آوردند.

قاعده كرامت آن موقع چه مي‌شود؟ قاعده كرامت اين است بگوييم هر حكمي از احكام الهي بايد منطبق با كرامت انسان باشد اگر مخالف با كرامت انساني باشد حكم الهي نيست. مي‌شود يك ضابطه براي استنباط. هر حكمي اگر بخواهي استنباط كني، آن حكم بايد منطبق با كرامت انساني باشد. شد، استنباطش كن؛ نشد، بينداز كنار. اين را مي‌گويند قاعده كرامت. حالا خواهيم گفت اين چه بلاهايي سر دين‌مان مي‌آورد اگر بپذيريم. و چه كساني حالا پذيرفتند؟

من براي اينكه بگويم بحث، واقعاً بحث مهمي است ريشه‌دار است بگذاريد بگويم پيشينه اين بحث كجاست. چه كسي اول بحث كرامت را براي احكام الهي و قضاوت در احكام الهي مطرح كرد. اولين كسي كه با استناد به كرامت ذاتي خودش، حكم الهي را يك جورهايي انكار كرد. و ديد اين حكمي كه داده خيلي به نفعش نيست اين را خواست توجيه كند از كرامت ذاتي كمك گرفت اولين كس، ابليس است. طبق ظاهر آيه قرآن در همان سوره اسراء، آيه 61 و 62 «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا». مي‌گويد من ارزشم بيشتر است يا او؟ ارزش من دارم يا ندارم؟ ارزش من بيشتر است يا انسان؟ خب طبيعتاً خودش جواب مي‌دهد من. من توانايي‌هايم بيشتر است. من موجود خاكي نيستم بلکه من يك موجود ناري يا نوري هستم. بعد بيايم سجده كنم بر انسان خاكي؟ من افلاكي بر انسان خاكي سجده كنم؟ اين همان كرامت ذاتي است.

پشت سر آن باز مي‌گويد خداوند مي‌فرمايد قال، همين ابليس گفت «ارأيتك هذ الذي كرّمت عليّ» ببينم، هميني كه تو بر من تكريمش كردي، يعني كرامتي را كه با آن باید مرا تکریم می‌کردی!  من كرامت دارم و  هر كسي كه كرامت دارد بايد تكريم بشود. من كرامت دارم بايد تو مرا تكريم مي‌كردي ولي انسان را تكريم كردي. من هم حساب شده نيستم. اولين كسي كه ادعاي كرامت كرده و بر اساس آن كرامت مي‌گويد آن حكم را من قبول ندارم چرا؟ چون بر خلاف كرامت است.

پیشینه بعدی این است که حضرات ملائكه اينجا يك جورهايي، البته با اذن الهي، فرقش با شيطان و ابليس این است که ابلیس بدون اذن الهي مخالفت كرد. ولی ملائكه با اذن الهي اما حرف از بزرگي و ارزش و قدر و منزلت خودشان زدند وقتي كه در سوره بقره مي‌فرمايد «إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يفْسِدُ فِيهَا وَيسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ» يعني ما بهتريم و ما هستيم. ديگر چه نيازي به انسان هست؟ «نحن نسبح بحمدك و نقدّس».

ولي خيلي محترمانه گفتند كه ما كه هستيم چون كرامت و توانايي‌هاي انسان واقعاً پيچيده هست خداوند يك كلام به آنها فرمود كه شما نمي‌دانيد چيزهايي من مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد. ولي يك چشمه‌اي از توانايي‌هاي انسان را به آنها نشان داد راضي شدند. «سبحانك لا علم لنا الا علمتنا» خاضع شدند در برابر خدا. ولي ابليس خاضع نشد همانجا بر همان اهداي كرامتش باقي ماند. اين مال قبل از شريعت است قبل از تشريع است اصلاً ربطي به بحث‌هاي ما يك جورهايي ندارد فقط خواستم بگويم كه ببينيد مهم است ببينيد چه كسي رفته سراغ كرامت ذاتي و ارزش و منزلت خودش در برابر امر الهي در برابر دستور الهي و خواسته در مورد احكام الهي قضاوت كند.

 

 بحث کرامت ذاتی در کلام فقها

در مقام بعدی مي‌رسيم به فقهاي اسلام. اولين فقيهي از فقهاي اسلام كه صريحاً كرامت انسان را مطرح كرده و بر اساس آن حكم الهي را استنباط كرده شافعي بود. شافعي در چند جا هم از اين استفاده كرده يك جا مي‌خواهد بگويد ميته انسان پاك است مي‌گويد براي اينكه اگر نجس باشد خلاف كرامت انسان است همين آيه را هم آنجا مطرح می‌کند «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا» بعد مي‌گويد اين انساني كه لقد كرمنا شاملش شده بعد بگوييد نجس؟! همين كه جانش در رفت نجس مي‌شود؟! يكي هم در مورد نجاست مني انسان هم همین مطالب را مي‌گويد. البته فقهاي ديگر هم البته بعد از شافعي، يكي دوتا هم نيستند، زيادند هستند که گفتند منی پاك است چرا؟ چون كرامت انسان است. مي‌شود اصلاً؟! اين با كرامت انسان سازگار است كه بگويد پيدايش انسان از يك موجود نجس است؟! مني، نقطه آغاز انسان است بعد آن را بگوييد آن نجس است؟! اين با كرامت سازگار نيست.

اجزاء مردار انسان را هم همين‌طور گفتند نه، پاك است چون با كرامت انسان سازگاري ندارد. برخي از فقهايشان گفتند ما معتقديم شير حيوان حرام‌گوشت نجس است بعد گفتند اما نه، انسان اگر باشد شير انسان پاك است چرا ؟ چون گفتند به خاطر كرامت انسان. اينها همه‌شان در جاي خودش ثبت شده و ما آورديم و از آن مي‌خواهم سريع عبور كنم. ولي بعد ان‌شاءالله اگر لازم شد آن مقاله‌ای که در این موضوع داریم را هم مي‌دهيم خدمت شما كه ببينيد. اين پيشينه استفاده از كرامت براي استنباط حكم است. ولي جالب است بدانيد اين فقهاي اهل سنت كه از كرامت استفاده كردند گاهي صريحاً و گاهي به ظهور كلامشان معلوم است فقط در جايي كه دليلي نداشته باشند رفتند سراغ كرامت انساني.

يعني اگر دليل روشني داشتند كه اين نجس است ديگر حرفي نمي‌زدند. هر جايي كه دليل نداشتند آمدند از كرامت استفاده كردند. همين‌جا در پرانتز بگوييم امروز بعضي از فقه‌پژوهان متأسفانه مي‌گويند كه حتي با كرامت انساني مي‌توانيم احكامي كه دليل روشن و ظاهري هم دارد آنها را كنار بگذاريم. مجازات اسلامي را  حدود و اينها را بعضاً، حتي قصاص را مي‌گويند با كرامت انسان سازگار نيست. يك زماني بود، خب مردم قبول مي‌كردند امروزه مردم اين را خلاف كرامت مي‌دانند. پس الان مخالفت کرامت است باید آن احکام را کنار بگذاريم.

گاهي بعضي عزيزان، اساتيد، بزرگواران، چه بسا بعضي از اساتيد خود بنده كه من در بعضي از متون درسي از آنها استفاده كرده‌ام، گاهي مي‌بينم آنها نیز هم‌صدا با برخي از اين فقهاي اهل سنت مثلاً در مورد طهارت كافر مي‌گويند دليل‌‌ها كافي نبود. حالا كه دليل‌ها كافي نیست اما اصل كرامت كه وجود دارد و کافی  است براي اينكه بگويید کافر طاهر است. بر اساس اصل كرامت انساني مي‌خواهند بگويند کافر طهارت دارد. كافر هم انسان است و چون انسان است بايد طهارت داشته باشد چون اگر طهارت نداشته باشد خلاف كرامت انساني است.

قبل از اينها فقهاي اهل سنت این مطالب را گفته‌اند و اگر اين را بگوييم بايد شروع كنيم يكي دوتا و حتی ده‌‌تا هم نيست از اين احكامي كه به نگاه بشر، چه بسا خلاف كرامت است  را باید مطرح کنیم و رد کنیم. مگر كم داريم احكامي كه به نگاه بشري خلاف عدالت است تا چه رسد به كرامت؟ بنابراين اجمالاً به پيشينه كار توجه باید بشود تا كه اهميت كار را نیز روشن شود.

 

ساحت های مختلف، نقش آفرینی کرامت در فقه

اگر بخواهيم در مورد كرامت در اسلام بررسي كنيم، لازم هست كه آن عرصه‌هايي كه كرامت نقش‌آفريني مي‌كند را از هم جدا كنيم خلطي صورت نگيرد. كرامت در شرع مقدس اسلام گاهي ، موضوع حكم فقهي است. یعنی كسي بخواهد بگويد اين عنوان فقهي نيست اين از موضوعاتي است كه حكم فقهي دارد. يكي از عرصه‌هاي نقش‌آفريني كرامت در قالب موضوع حكم فقهي است. «يجب عليك رعاية كرامة اخيک» حالا «انسان بما هو انسان» برای  كسي که  قائل شد کرامت برای همه انسان ها است يا نه، فقط فرض كنيد كه مسلمانان. مهم اين است كه كرامت را به عنوان موضوع حكم قبول كردند.

گاهي به عنوان يك حكم جزئي، گاهي يك پله بالاتر، گفتند اين اينقدر حكم قوي است و ادله‌اش اينقدر رسا هست در قالب يك قاعده فقهي مي‌تواند مطرح بشود كه از آن ما فروعاتي ديگر را هم استنباط كنيم. واجب است رعايت كرامت انسان، اين را به عنوان يك قاعده فقهي مطرحش كنيم. هر جا هر حكمي با اين مخالف شد، جلويش را مي‌گيريم و مي‌گذاريم كنار. يك قاعده حاكمي هم هست. يك قاعده مقدمي هم هست.

گاهي هم نه، سومين نقش كرامت هم مي‌تواند اين باشد كه قرينه‌اي براي فهم ادله لفظي باشد. به عنوان تبيين ادله. ادله لفظي را مي‌خواهم بدانم چه معنايي را گوينده اراده كرده، مثلا يك معنا هست با كرامت سازگار هست و يك معنا با كرامت سازگار نيست. يك مثال معروف هست كه يك كسي كه چاپلوسي مي‌كرد، پيامبر دستور داد به امير مؤمنان كه يا علي، زبان اين را كوتاه كن. زبانش را قطع كن. حضرت علي(ع) طبق اين نقل، دست او را گرفت و برد. آنهايي كه آنجا بودند بعضي‌هايشان كه اين بحث را نفهميدند قرائن كلامي را درك نكردند گفتند حتماً برد تنبيه‌اش كند و زبانش را واقعاً قطع كند. پرس‌وجو کردند و  بعد اينكه حضرت آمدند گفتند چه كردي؟ واقعاً قطع كردي؟ گفتند نه آقا، يك درهم به او دادم تمام شد رفت.

از اين قطع كن زبانش را، معناي حقيقي اراده نشد معناي مجازي چرا؟ چون حضرت پيامبر، اين چيزها را كه دستور نمي‌دهد زبانش را قطع كند واقعاً. حتماً معناي مجازي‌اش اين است كه صدايش را ببُر. صدا را بريدن هم راه‌هايي دارد كه امير مؤمنان از آن راه استفاده كرد. اينجا قرينه هست. البته حالا كرامت قرينه هست يا هر چه در جاي خودش بايد بحث كنيم كه آيا كرامت انساني اينجا ها نیز می‌تواند نقش آفرینی کند.

يك جاي ديگر هست كه هست عنوان ثانوي درست مي‌کند. يعني كرامت به عنوان يك موضوع و سببي براي عنوان ثانوي مي‌شود اين در احكام اجتماعي خيلي ديگر به درد مي‌خورد. اينها همه‌شان اصلاً كرامتي كه به عنوان موضوع حكم است، شما هم که گروه فقه جامعه هستيد، با مباحث گروه شما سازگار است، اينها اصلاً مربوط به احكام اجتماعي است. در هر صورت گاهي کرامت سبب براي عنوان ثانوي مي‌شود. يك فردي مي‌بيند اگر الان در اينجا نماز بخواند ولو مسجد هست ولی يك تعدادي هم اينجا منتظرند اين آقا وارد مسجد بشود و به آن اهانت كنند. كرامت عرفي‌اش را رعايت نكند. خب اينجا هم عنوان ثانوي درست مي‌شود يا هر جاي ديگري يا در هر موضوع ديگري ببيند كه كرامتش و احترامش را نمي‌خواهد حفظ كنند. اين با يك حكم ديگري در تزاحم واقع مي‌شود اهم و مهم مي‌كند ببيند كدامش هست؟ يك جاهايي مي‌گويد باشد، اهانت هم مي‌شوم بايد بروم يك جاهايي مي‌گويد حالا كه اهانت مي‌شوم نمي‌روم (بخاطر حفظ کرامت). بستگي دارد مورش چه باشد.

اما پنجمين مورد محل بحثمان اين است كه كرامت به عنوان يك قاعده اصولي مطرح بشود يعني چه؟ يعني با ادله‌اي كه اشاره خواهم كرد بتوانيم اثبات كنيم بين وجود كرامت براي انسان با مناسب بودن حكم شرعي با كرامت ملازمه هست. ملازمه بين كرامت انسان با تناسب حكم شرعي با كرامت. نمي‌گوييم حكم وجوب رعايت كرامت كه بشود حكم فقهي كه بشود قاعده فقهي. صحبت از ملازمه مي‌كنيم عين بحثي كه مرحوم آخوند در بحث مقدمه واجب دارد. مقدمه واجب را چه‌جور بحث كنيم آيا بحث در مورد وجوب مقدمه واجب است مي‌شود حكم شرعي و حكم فقهي. بحث فقهي مي‌شود. اما اگر بحث كردي در مورد ملازمه بين وجوب مقدمه با وجوب ذي المقدمه، مي‌شود بحث اصول فقهي.

اينجا ببينيم آيا مي‌توانيم يك قاعده‌اي درست بكنيم بعد برويم دنبال ضابطه‌اش، بعد ببينيم كه دچار آن خطاهايي كه بعضاً شدند نشويم. ما معتقديم بله، يك قاعده‌اي به عنوان كرامت، مي‌توانيم به قاعده اصولي حتي به نام كرامت مي‌توانيم تأسيس كنيم همان‌جور كه قاعده‌اي به عنوان قاعده عدالت تأسيس كردند. قاعده‌اي به نام قاعده كرامت اصولي را مي‌توانيم تأسيس كنيم. اما استفاده كردن از آن ضوابطي دارد. محدوديت‌هايي دارد كه اين جلسه مي‌خواهم اين را بگويم. حاصل تمام جلسه من عمده‌اش در صحبت‌هاي بعدي من هست. اما چگونه اين كار را بكنيم، چگونه اين را اثبات كنيم و چگونه آن ضوابط را در بياوريم؟

 

مبنای قاعده کرامت

من راجع به آن دليل اثبات قاعده كرامت يك اشاره مي‌كنم بحث امروزم نيست بحث امشبم هم نيست ولي همين قدر بگويم اگر ما كرامت ذاتي انسان را پذيرفتيم يكي از ويژگي‌هاي انسان بما هو انسان، ارزش اوست پس طبق عدالت تشريعي بايد بپذيريم كه خداوند در جعل احكام، ثبوتاً و ما در هنگام كشف احكام، اثباتاً،  بايد اين كرامت را رعايت كنيم. نمي‌شود خداوند از يك طرف بگويد «لقد كرمنا بني آدم» خودش بگويد من تكريم كردم از آن طرف يك حكمي بگذارد بر خلاف كرامت. اين ثبوتاً نمي‌شود؛ تشريعاً نمي‌شود؛ اين را عقل به ما مي‌گويد. اين مبناي قاعده كرامت مي‌شود. پس قاعده كرامت را مي‌پذيريم به اين صورت، مي‌گوييم بر اساس عدالت تشريعي. ادله ديگر غير از عدالت تشريعي را هم از احكام می‌توان مطرح کرد حتي از حسن و قبح عقلي هم مي‌شود استفاده كرد.

نكته ديگر كه لازم است من اشاره كنم چون ديدم برخي از اساتيد اصلاً اين را فرمودند ولی گويا از آن راهي كه فرموده‌اند قابل حل نيست. و آن اين است كه اگر ما يك جايي حكم شرعي را ديديم كه به ظاهر برخلاف كرامت عرفي هست، اين به اين معنا نيست كه بر خلاف كرامت ذاتي باشد. چون انسان ضمن اينكه داراي كرامت ذاتي هست داراي دناعت و لعامت اكتسابي هم هست. اينها تزاحم مي‌كنند با هم در بعضي‌ از جاها. انساني كه در عين حال كه كرامت ذاتي دارد خودش اين كرامت را رعايت نمي‌كند مي رود كارهايي انجام مي‌دهد كه آن دعانت و لعامت اكتسابي‌اش خيلي بالاتر است. و لذا حق حياتي كه بالاترين مصداق براي كرامت انساني است ولی در همه اديان و غير اديان مي‌گويند كشتن انسان در بعضي از جاها لازم است.

انساني كه آمده ديگري را به ظلم و جور بكشد، بايستي همانجور که قصد کشتن دیگری را دارد او را کشت . دارد مي‌كشد. همه گفتند آنجا اگر جلوگيري آن به كشتن او هست بايد بكشد. چرا؟ چطور شد؟ پس شما كه مي‌گفتيد هيچ انساني نبايد كشته بشود همه كرامت ذاتي دارند! قصه‌اش اين است كه كرامت ذاتي يك طرف، اما آن دنائت و لئامت اكتسابي‌اش خيلي بدتر شد. آن را بايد جلويش را گرفت. اين دوتا نكته به درد بحث مان مي‌خورد.

 

سه جور مبنا براي قاعده كرامت مي‌توانيم درست كنيم اينجا فهرست‌وار مي‌‌گويم. يكي همين كه گفتم مبناي عقلي. دوم مبناي عقلايي هم مي‌شود استفاده كرد. سوم معناي شرعي كه بر اساس آيات و روايات؛ بگوييم اينگونه هست كه خداوند كرامت كرامت انساني را رعايت مي‌كند ولي الان بحثمان نيست.

 

تبیین محل نزاع

من يك نكته‌اي را قبلش عرض كنم. ما گفتيم دعوايي سر اصل كرامت ذاتي نيست پس اين همه اختلاف هست در اينكه مي‌گويند آقا اين كرامتی است، آن مي‌گويد نه، كرامتي نيست در کجا است؟ برخي‌ها مدعی هستند که برخی از احکام برخلاف كرامت است. ما هم مدعي هستيم در احكام كرامت انسان رعايت شده است اين چگونه حل مي‌شود؟ اجمالاً عرض كنم؛ هيچ دعوايي روي  اصل کرامت ذاتی انسان نيست. تمام احكام الهي ثبوتاً منطبق با كرامت انسان است و در مقام اثبات و كشف حكم هم همين رعايت مي‌شود و منتهي دعوا سر مصداق است كه آيا اين مطابق با كرامت است يا مطابق با كرامت نيست؟

در عدالت هم ما همين را مي‌گوييم، مي‌گوييم دعوا سر مصداق است. آن آقا مي‌گويد حكم ارث و حكم ديه و ديه  نفس و امثال اينها مخالف با عدالت است ما مي‌گوييم نه، عين و موافق با عدالت است. با چه مكانيزمي‌ مي‌‌خواهيم بگويم که موافق عدالت است؟ اين يك نكته مهم هست که بحث روي مصاديق است

الان مي‌خواهيم برويم سراغ اينكه بعد از اینکه قاعده را پذيرفتيم  چگونه مي‌خواهيم اجرايش كنيم.

 

عدم توانایی بشر برای شناخت مصادیق واقعی کرامت

مي‌گويم كرامت، واقعاً هم دليل محكمي هم برايش داريم و دفاع مي‌كنيم از آن. مي‌گوييم انسان كرامت دارد به ادله متفاوت.  آنهم كرامت ذاتي. وقتي اين ويژگي را دارد خداوند در تمامي احكام، تمام توانايي بشر را در نظر گرفته. توانايي‌هايي، نه تنها اين دنيا، توانايي‌هاي آن دنيا را هم در نظر گرفته و بر اساس آن احكام جعل كرده است. چون كه معتقديم احكام تابع مصالح و مفاسد است و هيچ حكمي بدون مصلحت و مفسده نيست. حتماً لحاظ شده است. بر همين اساس هم مي‌گوييم همه اينها را رعايت كرده.

اما تمام حرفمان يك كلمه است دقت كنيد و آن اين هست ولي بشر نمي‌تواند تشخيص دهد چه چيزي براي او ارزش است. و ارزش او با چه چيزهايي سازگار است و سازگار نيست. نمي‌تواند اين را كامل متوجه بشود.

يك موقعي هم هست خداوند مي‌گويد بشر، كرامت همديگر را رعايت كن، آنجا حكمش روشن است موضوع حكم كرامت عرفي است مي‌گويد نگاه كن در بين عرف، احترام همديگر را حفظ كنيد. اين محل بحث ما نيست. و آنچه كه محل بحث است اين است كرامت، همان كرامت ذاتي،  ارزش ذاتي، حيثيت انساني بايد در احكام ديده شود. قبول. ما هم گفتيم قبول، بايد ديده شود. حتي آن اشكال هيوم را هم جواب مي‌دهيم به این بیان که  خيلي هم روشن كه چگونه شما از هست‌ها به بايد مي‌رسيد. لزوماً اين نيست كه از هست به بايد برسيم اما وقتي كه مولاي ما مي‌گويد برخودم الزام کرده‌ام كه تمامي احكام را بر اساس هست‌ها تنظیم کنم و تمامي احكام و بايدهاي من بر اساس هست‌هاست. وقتي هست را فهميدم، كرامت انسان را فهميدم پس مي‌گويم طبق همان قاعده خودت مولاي من، بايد اينجا اين حكم را بدهي، متناسب است ولي چه كسي اين تناسب را تشخیص می‌دهد؟ از اينجا دعوا شروع مي‌شود.

اينجاست كه مي‌گوييم اصلاً بشر نمي‌تواند در برابر خداوند بگويد خدايا اين حكمي كه دادي، حكم تو نيست؛ چرا؟ چون با كرامت من سازگار نيست. بشر نمي‌تواند اين را بگويد. چرا؟ چون 1ـ ما يك ارتباطي داريم بين انسان‌ها با هم ديگر كه خوب مي‌توانند كرامت همديگر را بشناسند چه چيزي در نظر من و شما محترم هست؟ احترام من به شما و شما به من چه هست؟ اين قابل فهم است ولي من در برابر خدا قرار مي‌گيرم نمي‌توانم بگويم چه چيزي کرامت من است.چون او مالك حقيقي هست.  شما به همديگر مي‌توانيد بگوييد احترام من را نگهدار. ولي شما آن گلي كه پرورش دادي و خودت كاشتي و رشد كرده و حالا مي‌خواهي بچيني و بويش كني گل نمي‌تواند اعتراض كند بگويد آقا، كرامت من را حفظ كن!  باغبان مي‌گويد:  من دوست دارم تو را بچينم. اين دو حوزه را خلط كردند آقايان. و رفتند به آنجايي كه نبايد مي‌رفتند اينجا هست كه من مي‌گويم يك معيار خيلي روشني را مي‌گويم كه ثابت كنم كرامت اينگونه نيست كه شما تشخيص مي‌دهيد و بر اساس آن حكم مي‌دهيد.

 

ضابطه اول عدم توانایی شناخت مصادیق کرامت : عرضه بر قرآن و روایات

ببينيد، خداوند كريم و خداوند رحيم، من از شما تك تك مي‌پرسم اول. آيا كسي دستور بدهد كه يك انسان بي‌گناه را بكش، روشن‌تر از اين؟ آيا اين خلاف كرامت هست يا نيست؟ طبق هر كاري كه آقايان مي‌كنند. طبق حرفي كه آقايان مي‌زنند قطعاً مي‌گويند يكي از مصاديق ظلم همين است يك انسان بي‌گناه را يك انسان ديگر دستور بدهد كه او را بكش. آن هم در عالم تشريع. اين كار در آيه قرآن اتفاق افتاده. خداوند به حضرت ابراهيم مي‌فرمايد فرزندت را ذبح كن. شما باشيد و انصافاً اين دستور را به شما بدهند خواب كه جاي خودش، صريحاً هم خداوند با صدايي كه توليد مي‌كرد درآسمان‌ها كه شما مي‌شنيديد و يقين مي‌كرديد؛ آیا اعتراض نمي‌كرديد؟ خدا اين كه بي‌گناه است. او حق حيات ، بالاترين مصداق كرامت انساني را دارا می‌باشد. آن موقع آن كسي كه بي‌گناه است من او را بكشم؟

قرآن مي‌فرمايد به حضرت ابراهيم دستور داديم حضرت ابراهيم هم به حضرت اسماعيل گفت پسرم من تو خواب ديدم كه تو را سر مي‌بُرم. يعني حضرت اسماعيل فهميد كه يعني چه؟ در خواب ديدم يعني به من دستور داده شده. و لذا پشت سرش بلافاصله مي‌گويد، «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرِينَ».

يك جايي پيش بعضي از عزيزان كه اصل كرامت را خيلي زياد قبول داشتند اين را مطرح كردم گفتند كه نه،‌ اين دستور نبود. گفتم پشت سرش حضرت اسماعيل خودش صريحاً مي‌گويد «افْعَلْ ما تُؤْمَرُ». هماني كه دستور به تو دادند. آقا اين دستور امتحاني است. قبول. دستور امتحاني در صورت بايد به صورت دستور واقعي باشد يا نه؟ اگر قرار بود دستور الهي بر خلاف كرامت نباشد اصلاً امتحاني صورت نمي‌گرفت. مي‌گفتند خوب اين دستور كه واقعي نيست. اين ديگر هنري نبود.

حالا من قصه موسي و خذر را و كشتن او را نمي‌گويم كه آن هم  جای مطرح شدن دارد. در رواياتمان هم كه هست.  در آن روايتی که به امام صادق (ع) گفتند چرا چرا قيام نمي‌كنيد؟   امام (ع) به آن موالی  گفتند که برو در آتش. اعتراض كرد كه چرا، مگر خطايي از من سر زده است.  خيلي خب امام (ع) چيزي نگفت. گذشت و اصحاب پايدارش وقتي آمد به او فرمودند: برو در داخل آتش. آن صحابی ديگر چون و چرا نكرد رفت داخل آتش. اصلاً حرفي از اينكه چرا و چون ندارد. اين ضوابط را قرآن و روايات به ما آموختند شما از كجا كرامت را مي‌آوريد؟

 لذا قاعده كرامت را يك موقعي هست در برابر يك انساني كه اسلام و دين و قرآن و اينها را پذيرفته، داريم حرف مي‌زنيم يك جور حرف مي‌زنيم با آن كه اصلاً مسلمان نيست يك جور ديگري حرف مي‌زنيم. با او همان استدلال را خواهم كرد كه اينجوري كه عرض كردم كه عقل ما مگر مي‌تواند همه چيز را كه در خور شأن ما هست تشخيص بدهد. و لذا ضابطه دوم من اين است. ضابطه اول اين است كه عرضه كنيم به قرآن.

 

ضابطه دوم: تاثیر جایگاه‌های مختلف در مصادیق کرامت  

ضابطه دوم من اين است كه جايگاه‌ها را بشناسيم. شناخت جايگاه مي‌تواند در تشخيص مصاديق كرامت تأثير بگذارد. يك مثالي بزنم باز همه شما قبول خواهيد كرد. قطع كردن دست و پاي انسان خلاف كرامت هست يا نه؟ در نگاه همه به لحاظ عقل خلاف كرامت است. اما شما مي‌بيني يك پزشكي حاذق، معتمد، بيمارش را معاينه مي‌كند مي‌گويد پاي اين، زخمي كه دارد زخم جلوتر برود يك روز هم تأخير بشود جان اين را مي‌گيرد. مي‌خواهم پايش را قطع كنم. حالا به من بگوييد قطع كردن پاي اين خلاف كرامت است يا مطابق كرامت؟ مطابق كرامت. پس جايگاه‌ها، مقامات، تأثير دارد در مصداق كرامت. يك جا مي‌گويد همان كار را مي‌گويد اين خلاف كرامت است يك جا همان كار را مي‌گويد خلاف كرامت نيست. حال سؤالم اين است. حالا احكام الهي راجع به مجازات، خب آن يك پزشك حاذقي است كه زندگي انسان را در اين دنيا و آن دنيا مي‌بينيد به انسان مي‌گويد كسي كه اين خطا را كرد دستش را قطع كنيد، اين خلاف كرامت است؟ خير. شما هم مگر همه زندگي بشر را در اين دنيا و آن دنيا مي‌بيني كه مي‌گويي؟ و اصلاً مي‌تواني بگويي؟

اين جايگاه‌ها را بشناسيم ا(گر توجه كنيم اساساً جايگاه انسان در برابر خداوند با جايگاه انسان با انسان متفاوت است) ديگر حق نمي‌دهيم به خودمان از كرامتي كه بين انسان‌هاست برسيم به كرامتي كه بين خدا و انسان است. ما شاهد داريم كه اصلاً اينها متفاوت است. انسان‌ها همديگر را تكريم مي‌كنند مهمان‌ را كه مي‌آوري تكريمش به اين است كه برايش نوشيدني و خوردني خوب بياوري. خدا انسان را مهمان مي‌كند مي‌گويد نخور و ننوش. معلوم شد كه فرق كرد. در روايت داريم بعضي‌هايشان حديث قدسي است كه من مي‌خواهم تكريم كنم اين ماه را و اين انسان را به اينكه چيزي نخوريد اين ماديات را كنار بگذاريد در روز چيزي نخوريد. اينها را مي‌خواهم تكريم كنم با نخوردن. با منع از خوردن تكريم مي‌‌كند. اصلاً مصاديق آن كاملاً رو به روي همديگر است. چطور شما مي‌خواهيد از كرامت‌هاي فيما بين خودتان با آن كرامتي كه در برابر خدا بايد باشد برسيد و حكم الهي را آن موقع كشف كنيد؟

 

ضابطه سوم : رجوع به ادله شرعی، تنها راه شناخت مصادیق کرامت

ضابطه آخر اين است، تمام مصاديق كرامت بايد با يا ادله مستقيم شرعي يا ادله غير مستقيم شرعی ثابت شود. ادله مستقيم شرعي اين است كه صريحاً در آيه و روايتي بگويد كه اين كرامت است.  رواياتي داریم راجع به برخي  احترام كردن به همديگر يا غيره، مي‌گويد اين كرامت است يا همين كه گفتم ماه رمضان را مي‌گويد كرامتش چيست؟ گفته است كرامتش اين است كه چيزي نخوريد. روزش چيز نخوريد.

پس يا بيان شرعي مستقيم داشته باشيم كه از این قسم ادله خيلي كم داريم. اما قسم دوم  بيان شرعي غير مستقيم كه همه احكام الهي می‌باشند و ما معتقديم که همه احکام شرعی در همين مسير بيانات غير مستقيم براي كرامت انساني هستند. يعني تمام احكام الهي تكريم انسان‌اند. تك به تك احكام الهي حتي مجازاتش كه گفتم مثل  آن طبيبي كه دست و پاي انسان را قطع مي ‌كند تا انسان را نجات دهد. تمام احكام الهي تك به تك تكريم‌اند. ما بايد از احكام الهي به محدوده كرامت انسان در پيشگاه الهي پي ببريم نه برعكس. آقاياني كه شعار كرامت را مي‌دهند شيپور را از آن طرف مي‌زنند و اشتباه مي‌گويند. برعكس دارند مي‌روند.

ما بايد احكام را بينيم و آنگاه بگوييم اين احكام كرامت انساني را تعيين مي‌كند. البته با ادله معتبر به يك حكمي رسيديم مي‌گوييم اين حكم است و هر كسي  اين حكم را رعايت كند كرامتش را رعايت كرده است. ارزش و منزلت خودش را حفظ كرده است. ارزش و منزلت من در نزد كساني كه اصلاً نسبت به وجود من و نسبت به اجزاء وجود من آگاهي ندارند كه معنايي ندارد. اگر هم مطلبی بگوید معلوم است كه يك ارزش و كرامت توهمي است. آن كرامت و ارزش واقعي را از اينجاها بايد دربياوريم. احكام را  ببينيم و دربياوريم. آن موقع محدودۀ كرامت مشخص مي‌شود و شكل مي‌گيرد. نه برعكس، اين آقايان بعضي‌هايشان كه بدتر حرف مي‌زنند مي‌گويند آن موقع قصاص مطابق با كرامت بود. امروزه قصاص بر خلاف كرامت است نبايد باشد. خب بعداً مثلاً 200 سال ديگر هم اگر آنها آمدند گفتند قصاص مطابق با كرامت است بايد باشد اين كه دين نمي‌شود اين مي‌شود مكتب بشري.

جمع بندی نهایی

پس ضابطه نهايي و اصل ضابطه همين يك كلمه است. تمام دعواها روي مصداق كرامت است مصداق كرامت را هم بايد از بيانات شرعي به دست بياوريم. بله، در جايي كه هيچ بيان شرعي وجود ندارد. يك حكمي را مي‌خواهيم كشف كنيم اين حكم باید خلاف كرامت انساني نباشد. يعني در بين مردم اگر مي‌گويند كه اين خلاف است و نمي‌پذيرند اين را نمي‌توانيم به عنوان يك حكم شرعي بیان کنیم. خب هيچ دليلي پيدا نكرديم نمي‌توانيم حكم شرعي بدهيم. از جهت دیگر نیز در جاهايي كه آن حكم وجوب رعايت كرامت است در موضوعش ما مي‌توانيم به عرف مراجعه كنيم والّا در غير آن نه. اين در جايي است كه مبناي اصل كرامت يا بگوييم قاعده اصولي كرامت مبناي عقلي داشته باشد اگر مبناي عقلايي باشد يك مقداري فرق مي‌كند. والحمدلله رب العالمين.

 

 

دبير جلسه:

خيلي ممنون. تشكر از بيانات ارزشمند استاد خادمي كوشا. استفاده کردیم.  مهمانان و فضلا و اساتید اگر مطلبی دارند استفاده می‌کنیم. 
در ادامه سوالات  و شکالاتی طرح شد  و استاد خادمی گوشا پاسخ دادند. 

 

 

  

تعداد بازدید :148
کليه حقوق اين سايت متعلق به مرکز فقهي ائمه اطهار (ع) است.